
آرامش به سفره و اقتصاد بازگشت!
یحیی آلاسحاق، سیاستگذار قدیمی اقتصاد ایران، اینبار نه پشت تریبونهای رسمی، که با صدایی آرام، اما قاطع از «آرامش پس از تلاطم» میگوید؛ از روزهایی که برخلاف تمام پیشبینیها، بازار فرو نپاشید، دلار نتاخت، طلا ندرخشید و صفها شکل نگرفتند. در پایان جنگی ۱۲ روزه که میتوانست بنیانها را بلرزاند، آلاسحاق از یک اتفاق نادر در اقتصاد ایران پرده برمیدارد: ثبات و حتی اعتماد بیشتر.
در همان روزهایی که تحلیلگران منتظر کمبود بودند، دولت بیسروصدا بیش از ۶۱۱ هزار تن کالای اساسی از جمله برنج، مرغ، گوشت، شکر، روغن، آرد و تخممرغ را در سراسر کشور توزیع کرد و وزارت راه، نزدیک به یک میلیون تن کالای معطلمانده در بنادر را جابهجا کرد تا جریان زندگی متوقف نشود. او این لحظه را «فرصت بازنگری» میداند؛ نقطهای که نه تنها از بحران عبور کردهایم، بلکه میتوانیم مسیر تازهای برای رشد، سرمایهگذاری و حکمرانی عقلانی ترسیم کنیم.
قصه یک عبور
جنگ، همیشه یادآور دلهره، آشفتگی و اضطراب است چه آنهایی که آن را با تمام وجود لمس کرده و چه آنهایی که جنگ را در فیلمها و بازیهای کامپیوتری دیدهاند. جنگ در ذهن مردم، واژهای است که با کمبود کالا، هجوم قیمتها به صدر، تزلزل بازارها و نگرانیهای بزرگ گره میخورد، اما پس از یک جنگ ۱۲ روزه تحمیلی، خبری از اینکه بوی کمبود بیاید نبود و قیمتها هر لحظه بالا و پایین نشدند. حالا در پایان آن، تصویری متفاوت برای اقتصاد ایران رقم خورده است.
«آلاسحاق» وزیر اسبق بازرگانی و رئیس اتاق مشترک ایران و عراق در این باره میگوید: «نه تنها اقتصاد ایران ضربه ندیده، بلکه امید و اعتماد مردم و حتی سرمایهگذاران، افزایش پیدا کرده است. معتقدم ایران بعد از جنگ نه فقط تضعیف نشد که از همیشه قویتر و امیدوارتر ظاهر شد. اگر مدیریت عقلانی و همینطور مسیر دیپلماسی اقتصادی ادامه داشته باشد، قطعاً شرایط برای رشد و رفاه آماده است».
آرامش پس از تلاطم
طبق گفته آلاسحاق، «شاید بزرگترین شگفتی پس از این ۱۲ روز، همین آرامشی است که برخلاف تمامی پیشبینیها بر بازار حاکم شد. همه گمان میکردند باید شاهد افزایش بیمحابای قیمت ارز، سکه، طلا و شاید حتی صفهای طولانی خرید کالا باشیم، اما ورق برگشته: دولت نه فقط به ذخایر استراتژیک دست نزد، بلکه بازار را آرام نگه داشت.
مردم حتی حالا که از پنجره مغازهها نگاه میکنند، حس نمیکنند چیزی کم شده باشد یا باید برای مالی ضروری، بیشتر بپردازند. دلار، طلا و حتی بنزین، نهتنها گران نشد که یا ثبات داشت یا اندکی کاهش». به قول وی، این یعنی «برنامهریزی دقیق دولت، ذخیرهسازی علمی و البته، اعتماد بالا به نظام اقتصادی». ژ آلاسحاق میگوید: «پشت این آرامش، درسهایی است که بحران، خودش به مردم و حاکمیت داده بود. ایران، مثل خیلی کشورهای دیگر در بحران کرونا آزموده شده بود و حالا به مصاف بحرانی از جنس دیگر میرفت. این بار، اما شوک جنگ نه به بازار ارز سرایت کرد نه به سفره مردم».
زندگی روزمره
شاید سختترین لحظهها همیشه زمانیست که خانههای مردم و زندگی عادیشان با بحران پیوند میخورد. همه چیز میتوانست به هم بریزد، اما این اتفاق نیفتاد. چرا؟ وزیر پیشین بازرگانی میگوید: «چون برنامهریزی و مدیریت منابع دقیق، باعث شد لرزشهای جنگ به سفره مردم نرسد. خیلیها انتظار داشتند سفره مردم از نوسانات یا کمبودها آسیب ببیند، اما نشد. کسانی که چشمانتظار گرانی و قحطی بودند، ناکام ماندند. دولت، امتحانش را در مدیریت بحران پس داد.»
امید در دل بازار
نگرانی بزرگ بسیاری از فعالان بازار، بخش خصوصی و به خصوص سرمایهگذاران این بود که آیا آنها هم ضرر خواهند کرد و آیا امیدی به فردا وجود خواهد دارد؟ آلاسحاق میگوید: «با تکیه بر دادهها و شواهد میگویم نه تنها اعتماد ضربه نخورد که حالا فضای سرمایهگذاری حتی نسبت به گذشته هم آرامتر و مثبتتر به نظر میرسد.
سرمایهگذار وقتی آرامش و ثبات حتی در دل بحران میبیند، تصمیم میگیرد برنامههایش را ادامه دهد یا حتی توسعه دهد. ضربهای به بخش خصوصی وارد نشد و برای آینده، نور امید حتی پررنگتر است. این یعنی سرمایه اجتماعی که سالهاست دربارهاش صحبت میشود، حالا معنای عینیتری پیدا کرده. بسیاری از فعالان اقتصادی، حتی جوانترها، میگویند حالا با فراغ بال بیشتری به آینده میاندیشند و برای ورود پول جدید به بازار مردد نیستند».
اقتصاد قویتر، دولتی تسهیلگر
نگاه آلاسحاق به آینده امیدوارانه است. خب چه چیزی باید اتفاق بیفتد که این آرامش و امید باقی بماند؟ «اگر همین روحیه و راهبردها ادامه داشته باشد، رشد اقتصادی محتمل است، تورم کنترل میشود و شغل و تجارت گسترش پیدا میکند. خیلی مهم است که دولت نقش تسهیلگر و پشتیبان را بازی کند، نه تصدیگری سنگین. ایران اکنون در نقطه حساسی از تاریخ اقتصادی خود ایستاده. برای اولینبار بعد از سالها، مردم در دل بحران، نگران کمبود و گرانی نبودند. اگر این مدل حکمرانی اقتصادی، همین نگاه خوشبینانه و فعال را ادامه دهد، کسبوکارها هم همراه خواهند شد و مسیر توسعه شتاب میگیرد».
دیپلماسی اقتصادی، موتور محرکه پساجنگ
در روزگار جدید، دیگر اقتصاد ایران نمیتواند درهایش را بر دنیا بسته نگه دارد و دیپلماسی اقتصادی، کلیدواژه روزهای اخیر است. آلاسحاق هم میگوید که امروز بیش از هر زمان نیازمند دیپلماسی فعال، همکاری در سطح وزرا و همدلی کل دولت هستیم: «با وفاق و همافزایی میان دستگاهها، تعاملات جهانی برای اقتصاد ایران ممکنتر شده.
اگر نهادهای بزرگتر هم هماهنگ شوند و مقررات بهروزرسانی شود، آینده حتی روشنتر خواهد بود. اکنون که قدرتهای نوظهور جهانی، چون چین و روسیه معادلات اقتصاد دنیا را تغییر میدهند، ایران نیز در نقطه عطفی ایستاده و اگر درست تصمیم بگیرد، با این موج تازه جهانی میتواند همسو شود و منافعی تازه کسب کند».
در پایان پرسش تلخی میپرسم. با وجود شعارهای امید، آیا جامعه آسیب جدی دید؟ که جواب میشنوم: «طبیعی است که جنگ همیشه هزینه دارد، اما دشمنان ایران در پی بیثباتسازی و دلسرد کردن مردم بودند که شکست خوردند. نتیجه نه سستی و آشوب که اتحاد و انسجام بیشتر بود. مردم، پرچم اعتماد به نظام را بلندتر برافراشتند و این، بزرگترین سرمایه اجتماعی است.
این همان نقطه امید است که بسیاری از تحلیلگران آن را کمتر میدیدند. پایداری مردم و جامعه در برابر بحران که این روزها در گفتوگوها و کنشهای روزمره هم دیده میشود. بسیاری به جای دلسردی، صحبت از ساختن فردایی بهتر میکنند و روحیه مشارکت، دلسوزی اجتماعی و اعتماد به نهادی فراتر از خود، پررنگتر دیده میشود».
بازنگری در راهبردهای اقتصادی
از دیدگاه آلاسحاق و بسیاری دیگر، بزرگترین پیام این روزها، فرصتی تازه برای بازنگری در راهبردهای اقتصادی است: «یک بار دیگر راه برای اعتمادسازی، افزایش سرمایهگذاری و توسعه ارتباطات جهانی باز شده. حالا وقت آن است دولت و حاکمیت با عملی کردن همین برنامهها، مردم را به سمت رفاه و رشد واقعی ببرند. مسیر پیش رو، اگر روحیه و هدفگذاری فعلی حفظ شود، بدون تردید میتواند آیندهای روشن و امیدبخش برای اقتصاد ایران رقم بزند.»