
عزتالله ضرغامی: ما در حوزه پدافندی و اطلاعاتی مشکل داشتیم
«به وقت ایران» عنوان برنامه جدید تلویزیون خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا) است که به بررسی ابعاد مختلف جنگ تحمیلی اسرائیل علیه ملت ایران میپردازد. این مجموعه گفتوگوهای تصویری با چهرهها و شخصیتهای ملی با هدف واکاوی انسجام و همبستگی شکلگرفته حول ایران، علل جنگ و توقف آن، و آینده سیاستهای ملی طراحی شده است.
به گزارش روز نو در دومین برنامه «به وقت ایران»، حسین جابری انصاری، مدیرعامل ایرنا به عنوان یک کارشناس در بحث و گفتوگویی با عزتالله ضرغامی، وزیر سابق میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی و رئیس پیشین صدا و سیمای جمهوری اسلامی، ابعاد مختلف جنگ اخیر را بررسی کرد.
جنگ رژیم صهیونیستی علیه ایران، یکبار دیگر امر ملی و مسأله ایران را برجستهتر و به موضوع گفتوگوی نخبگان و جامعه ایران تبدیل کرد. به نظر میرسد این جنگ اجمالاً دو ظرفیت را در ایران نشان داد؛ یکی ظرفیت دولت به معنای مجموعه حاکمیت ایران و ظرفیت دیگر، در سطح ملی و اجتماعی که جامعه ایران درجهای از انسجام یا اتحاد ملی را نشان داد. چه باید کرد که این وضعیت تثبیت شود؟
از نظر زمانی، ما چند روز بعد از خاتمه تجاوز دشمن صهیونیستی با هم صحبت میکنیم، اما زمانی هم به نتیجه «اسنپ بک» مانده که برای همین حتی به من پیشنهاد کردند این گفتوگو زمانی انجام شود که نتیجه این تهدیدهای تکراری مشخص شود. پاسخ من این بود که آنها خیلی وقت است که ماشه را چکاندهاند، الان دیگر میخواهند چکار کنند؟ تمام گزینههایی که روی میز داشتند را در جدیترین و قویترین حالت خود، عمل کردند، آن هم وسط مذاکره؛ بنابراین خیلی مهم نیست که بعداً موضوع «اسنپبک» چه میشود، در هر صورت بحث ما سر جای خودش باقی است.
ببینید! این تجاوز حفرههای ما را روشن کرد و این خیلی خوب بود. نقاط قوت ما را هم مشخص کرد، این امر بسیار خوب است، زیرا بهتر است بدانیم نقاط قوت ما چیست تا هم غافل نشویم و هم دیگران تلاش نکنند ما را به غفلت بکشانند. زیرا خارج از هرگونه شعاری، دشمن واقعاً برای براندازی آمده بود. خیلی هم قوی عمل کردند. همانطور که خودشان گفتند، سالها تمرین و روی این طرحها کار کرده بودند. اساساً ما با غرب و آمریکا میجنگیدیم. در واقع با آنان یک جنگ ایدئولوژیک داشتیم. آنان برای آقایی و سروری غرب، ایران را مزاحم خودشان میبینند و همان طور که بارها گفتهاند، باید سر مار را بکوبیم. آمده بودند کار را تمام کنند.
نباید فراموش کنیم که رفتارهای اجتماعی ما دشمن را به طمع انداخت. این باید برای ما درس شود. ما خوب عمل نکردیم و دشمن به طمع افتاد و گفت الان موقعی است که عملیات نظامی بکنیم و یک جنگ هیبریدی واقعی راه بیندازیم و کار را تمام کنیم. موفق نشدند و به تعبیر رهبر انقلاب خودشان بدبخت و بیچاره شدند. به هیچ چیزی نرسیدند. هرچند با کار اطلاعاتی دقیق و قوی، توانستند فرماندهان رده یک ما را به شهادت برسانند و بخشهای مهم نظامی و پدافندی ما را مورد حمله قرار بدهند. اما مردم هم مورد هدف بودند تا ترس و واهمه را در دل مردم بیندازند. احساسشان این بود که شاید بعضی نارضایتیها و اختلافات اجتماعی که در جامعه وجود دارد، به کمک آنان میآید و کار نظام یکسره میشود.
در نهایت وقتی کار به موشکهای سجیل رسید، دستها را بالا بردند و به آمریکاییها پناه بردند که بگو فعلاً آتشبس! والاّ هرگز آتشبس نمیکردند. آمده بودند کار را تمام کنند. اما به فضاحت کشیده شدند و شکست خوردند و به اهدافشان نرسیدند و این توفیق بزرگی بود که ملت ایران کسب کرد. حالا هم که در وضعیت نه جنگ و نه صلح هستیم. ضمن اینکه در این جنگ نقاط ضعف و حفرههای ما مشخص شد. ما در حوزه پدافندی و اطلاعاتی مشکل داشتیم، در حوزههای امنیتی غفلتهایی داشتیم، اولویتهای خودمان را در بعضی زمینهها فراموش کرده بودیم و به جای اینکه به متن بپردازیم، درگیر حاشیه شده بودیم.
هروقت با نیروهای مسلح به ویژه دستگاههای انتظامی صحبت میکردم، میگفتم خیلی دلم میسوزد که شما تنوع کارهایتان خیلی زیاد شده است. هیچ کجای دنیا این همه تنوع در کار پلیس وجود ندارد. الان هم در دفاع از این نیروها صحبت میکنم. البته شاید (این تنوع) لازم بوده و براساس سیاستها به این سمت رفتهاند، اما باعث شد به حاشیه برویم. این مسائل روشن شد و به قول شهید بهشتی که میگفتند: «علیکم بالمتون ولا بالحواشی!» تا حدودی فهمیدیم قضیه چیست.
قبل از اینکه به نقاط قوت بپردازیم، به مسألهای اشاره کنم. به باور من، سیاست فقه اولویتهاست؛ یعنی شناخت اولویتها. چیدمان اولویتهاست که موفقیت مدیریتها و ریاستها را مشخص میکند. به نظر میرسد مثلاً در اینکه حفره اطلاعاتی، ضداطلاعاتی و حفاظت اطلاعاتی در جنبههایی خودنمایی کرد، شاید ناشی از این بود که ما اولویتهایمان را درست نچیدیم.
میخواهم به نقاط قوت اشاره کنم و اینکه نقاط قوت ما چه بود که فعلاً، بر نقاط ضعف غلبه کرد. اما سخن شما درباره «فقه اولویتها» حرف خوبی است که برای اولین بار میشنوم. قاعده مدیریتی همیشه همین است و در حکمرانی و کشورداری از همه مهمتر است. ما در این جنگ سه تا نقطه قوت داشتیم که در صحنه خودشان را نشان دادند؛ یکی مردم، دیگری توان موشکی و دیگری هم شایستگی و اقتدار رهبری.
البته بخشهای دیگر کشور هم خیلی زحمت کشیدند و افتخارآفرین شدند، اما این سه مؤلفه برجسته است. مردم نشان دادند آن چیزی نیستند که بسیاری درباره آنان قضاوت میکردند. خارج از هرگونه شعار و اضافهگویی، واقعیت این است که ملت ایران عقبه پرافتخار تاریخی، فرهنگی، اجتماعی، حماسی و سلحشوری دارد؛ لذا وقتی دشمن تجاوز کرد و فکر کردند ملت از هم میپاشد، بلافاصله با هم متحد و منسجم شدند و ایستادند.
من جزو مسئولانی بودم که هرجا (موشک) میخورد، میرفتم و بازدید میکردم و با مردمی که تازه به خانههایشان موشک اصابت کرده بود یا مورد اصابت هر پرتابهای قرار گرفته بود، صحبت میکردم. آماده بودم تا چیزهای کلیشهای را به مردم بگویم. اما دیدم اصلاً لازم نیست، مردم چیزهایی که میگفتند غیر از چیزی بود که در ذهن من بود و با همه تجربه رسانهای که داشتم، این را چیز عجیبی دیدم. این اتفاق واقعاً افتاد.
شاید بسیاری از ما فکر کردیم ۱۰ تا ۱۵درصد افرادی را داریم که فدایی نظام جمهوری اسلامی هستند و هرجور که بشود میایستند. حتی در گذشته سیاستمدارانی بودند که به رهبر انقلاب پیشنهاد میدادند خیلی حرف ملی نزنید، در انتخابات هم اگر مردم کمی آمدند مهم نیست، ما ۱۰ تا ۱۵ میلیون نفر نیروی فدایی داریم که کافی است، اجازه بدهید کشور را اداره کنیم و خیلی در فکر این نباشیم که چقدر از مردم میآیند و چقدر نمیآیند، این تعداد که گفتم تا آخرین لحظه پای نظام هستند، هوای اینها را داشته باشیم.
اما در این جنگ معلوم شد اینجوری نیست و آن حرف درباره ۱۰ تا ۱۵ درصد غلط است؛ لذا ما باید یک خط قرمز روی این تحلیل ۱۰ تا ۱۵ درصدی که شاید ضرغامی و جابری انصاری هم یک روزی جزو آنها باشند، بکشیم. خودم یک هشتگ دارم به نام «اشتباهات من.». یعنی در این نقدها، همه را به خودم میگیرم و میگویم اگر من این کار را کردهام اشتباه کردهام. اصلاً ۱۰ یا ۱۵ درصد که نمیتواند جلوی تهدیدات بایستد! بلکه این ملت است که وقتی به کشور حمله شد، در هر جایی که میتوانست هدف قرار بگیرد، ایستادگی و پشتیبانی کرد. نه کسی دعوت به شعار دادن کرد و نه تجمعی صورت گرفت؛ حتی اعتراض ملی که دشمن روی آن حساب ویژهای باز کرده بود، رخ نداد.
شما به سهگانهای اشاره کردید که در این جنگ باعث پیروزی ما شد.
اصلاً از جاهای آسان شروع کنیم. برخی از مسئولان ما بلد نیستند با مردم حرف بزنند. مانند این است که یک نفر بخواهد با زبان فارسی با یک فرد انگلیسیزبان صحبت کند! او اصلاً نمیفهمد تو چه میگویی. اکنون بسیاری از تریبونهای رسمی ما این گونه است، حتی تریبونهای نماز جمعه ما اینجوری است. بعضی از ائمه جمعه موقت ما مصداق بارز این وضعیت هستند. بلد نیستند با مردم حرف بزنند.
در این سالها همین مطالب را میگفتیم. بارها گفتهام کهایکاش مرحوم آقای رئیسی بود و میگفت از فشارهایی که بعضی از این آقایان به ایشان وارد میکردند که چرا این وزیر تو اینجوری حرف زده و این خلاف چهارچوبهای محکم خواست ماست. آقای رئیسی هم بعضی وقتها میگفت این وزیر درست میگوید، این وزیر هم دارد برای یک جمع جوانتر صحبت میکند. اما باز به آقای رئیسی فشار میآوردند.
اگر لازم باشد بعضی وقتها میشود یک مقدار پرده را بالاتر زد.ای کاش امروز آقای رئیسی بود و میدید که خیلی از چیزهایی که ایشان از خودگذشتگی و دفاع میکرد، حداقل از مواضع بنده که وزیر ایشان بودم، الان میبینیم که بقیه هم دارند همان حرف را میزنند. شما چه وقت باور میکردید در حسینیه عزاداری چیذر، آقای محمود کریمی سرودای ایران بخواند و مردم سینه بزنند؟! اگر ضرغامی چند سال قبل این حرف را میزد، او را سکه یک پول میکردند!
ولی چقدر خوب، من تمام اینها را توئیت کردم، آنقدر این مداحی خوب گرفت که رهبر انقلاب هم به ایشان گفتند در حسینیه امام خمینی (ره) «ای ایران بخوان!» الان تمام شهر بنرهایی با تصاویر رهبر انقلاب و هشتگ «ای ایران بخوان» نصب شده است. اینجا مطلبی را اضافه کنم، هیچ وقت تا امروز، اینقدر اسلام و ایران با هم ممزوج نشده بودند. زمانی که شهید مطهری کتاب «خدمات متقابل ایرانیان و اسلام» را نوشت، خانم ایشان که در تمام سخنرانیهای من راجع به شهید مطهری شرکت میکرد، یک بار به من گفت «این تعبیری که شما یعنی ضرغامی راجع به شهید ما دارید که گفتید مطهری «شهید راه نقد» بود، دقیقاً همین بود.
زمانی که گروه فرقان را نقد کرد، او را تهدید و بعد هم شهیدش کردند.» خانم شهید مطهری میگفت بهترین تعبیر راجع به همسر من همین چیزی است که شما گفتید. همسر شهید مطهری به من گفت: وقتی شهید مطهری کتاب «خدمات متقابل اسلام و ایرانیان» را نوشت، ساواک اجازه چاپ نمیداد و میگفت اسم کتاب را عوض کنید، ایران را بیاور اول و اسلام را ببر دوم. آقای مطهری هم دوست داشت اسلام ابتدای عنوان باشد، هرچند ایشان در آن کتاب ثابت میکند خدماتی که ایرانیان به اسلام کردهاند [زیاد است.]، ۹۹ درصد، ایرانیها به اسلام خدمت کردهاند و یک درصد دیگران. آقای مطهری یک روش خوبی که داشت اجازه نمیداد دوقطبی صورت بگیرد و میگفت اینها روی هم تأثیر متقابل دارد. اگر آقای مطهری بود میگفت دیدید امروز اسلام و ایران چطور بر هم منطبق شدند؟
ایرانیها افراد خوبی هستند، کسانی هستند که عقبه دارند. نیاکان ما آدمهای خوبی بودند که در را باز کردند و اسلام را پذیرفتند؛ و الا اسلام و لشکر سپاه اسلام هیچ وقت نمیتوانست ایران را فتح کند. آقای مطهری در کتاب خود این مسأله را ثابت میکند و میگوید کلاً سپاه اسلام پنجاه هزار نفر نبود که ۷ تا جنگ عمده انجام دادند. ایران نصف دنیا بود. نه عدّه و نه عُدّه و نه حتی نیروی ایمان، چون ایمان هم هرچقدر قوی باشد، ایشان حادثه کربلا را مثال میزنند و میگویند اینها نمیتوانستند ایران را شکست بدهند؛ بنابراین پدران ما و نیاکان ما افراد خوبی بودند.
شنیده بودند دینی آمده که خلاف نگاه طبقاتی حاکم در ایران است، دینی که پیامبرش داخل مسجد در جمع اصحاب مینشیند و اصلاً مشخص نیست پیامبر کدام است و مردم عادی کدام. مردم آن زمان ایران بنابر این روایتها و واقعیتها عاشق اسلام شده بودند و درها را باز کردند. امروز هم وقتی رهبر انقلاب میگویند «ایایران بخوان!» یعنی امروز ایران قلب اسلام است، قلب آزادیخواهان دنیا، قلب مستضعفین جهان، قلب جبهه مقاومت و مقابله با استکبار است.
امروز ایران همه چیز است و واقعاً ایران است. حالا که ایران و اسلام یکی شده، ما میگوییم اینها را ملت انجام داد نه ۱۰ یا ۱۵ درصد. این مسأله در همه جا حتی در خارج از کشور هم مصداق دارد. آنان هم ممکن است نظام جمهوری اسلامی را قبول نداشته باشند، حتی رهبر انقلاب هم بارها فرمودند که طرف نظام را قبول ندارد ولی ایران را قبول دارد، اما همینها نمیتوانند تحمل کنند که دشمن به ایران تجاوز کند؛ لذا وقتی رهبر انقلاب با شجاعت ایستادند، سرمایه اجتماعی رهبری در داخل و خارج کشور بالا رفت. حتی آنان که مخالف رهبری بودند برای سلامتی رهبری دعا کردند و گفتند ما افتخار میکنیم چنین رهبری داریم که ایستاده و مقابله میکند.
ببینید! من هیچ وقت به این خوبی معنای نه شرقی، نه غربی را، آن هم وسط یک هماورد و تهدید جدی درک نکرده بودم. حالا نمیخواهم تحلیلهایی بکنم که خلاف قرائتهای رسمی نظام باشد، چون همه باید انسجام داشته باشیم. اما اگر از من بپرسید که مثلاً آیا روسها کاری را که باید انجام میدادند در عمل برای ما انجام دادند؟ اگر بخواهم مقایسه کنم، روسها به اوکراین حمله کردند و دلیلشان هم این بود که اوکراین دارد با ناتو همراه میشود و میخواهد پای ناتو را به مرزهای غربی شان باز کند و احساس خطر میکنیم و لذا اوکراین را اشغال میکنیم.
اینها در هماوردی جنگ سردی است که دهها سال است وجود دارد. حالا (در جنگ ۱۲ روزه) آمریکاییها بغل گوش آنها B ۵۲ آوردند و جدیترین تهدید را ایجاد کردند و بمباران کردند. حالا باید یک اتفاقی بیفتد و این اتفاقات نیفتاد و نشان داد ما همچنان شعار و راهبرد «نه شرقی» را به صورت محکم داریم اجرا میکنیم، علیرغم اینکه برخیها خیال میکنند خبری شده و ما خیلی سمت شرق رفتهایم.
این از یک جهت خوب است که معلوم شد ما اقتدار داریم و روی پای خودمان ایستادهایم و موفق هم شدیم؛ بنابراین ما باید نگاه خودمان را اصلاح کنیم. میخواهم درباره اصلاحات هم صحبت کنم. وقتی شما دارید برای ۹۰ میلیون نفر صحبت میکنید، باید درست رفتار کنید، درست حرف بزنید، صادقانهتر بگویید و زبان اغوا را کنار بگذارید و زبان اقناع را انتخاب کنید. یک بار در اعتراضات ۱۴۰۱ گفتم اینها بچههای خود ما هستند که شما میگویید کومله هستند! آیا کومله میتواند اینجوری کشور را به هم بریزد؟ دو ماه به من اعتراض میکردند، بعداً رهبر انقلاب گفتند اینها همه دخترهای ما و جوانان ما هستند و با باتوم نباید با اینها حرف زد. من هنوز جرأت نمیکنم از طرف خودم این کلمه را بگویم که رهبری عین آن را فرمودند.
سردار باقری هم عین همین مطلب را گفتند. ایشان در روزهای آخر حیاتشان درباره تحول اجتماعی و تحول جامعه همین حرفها را زدند که به ایشان حمله شد. من با حسن باقری ارتباط نداشتم و از دور ایشان را میشناختم، اما با محمدآقای افشردی ارتباط داشتم. چون در دانشگاه امیرکبیر که بودم، ایشان یکسال پایینتر بود و رشته مکانیک میخواند. من مسئول اتاق کوه بودم و برنامههای کوه را هماهنگ میکردم و محمد هم میآمد.
محمدآقا (سرلشکر شهید باقری) یک بچه خوب، قوی و سرحال بود. رفاقت ما از آنجا شروع شد تا روز شهادت ایشان که این رفاقت برقرار بود. محمد هم چند روز قبل از شهادتش این حرفها را زد و راجع به تحول میگفت که به او هم حمله شد. قربه الیالله به ایشان حمله کردند. (حرف من این است که) ما باید اصلاحات را از دست برخی اصلاحطلبها نجات بدهیم. اصلاحات برای هر سازمانی بسیار لازم و ضروری است. کشورداری هم یک سازمان است، اصلاحات اجتنابناپذیر است، حداقل در رویهها و روشها. در برنامهریزی وقتی انحراف ایجاد میکنی، باید بروی انحراف را حل کنی. خیلیها میگویند وقتی هرچقدر اصلاحات انجام میدهی و جواب نمیدهد، برو اصول خودت را نگاه کن، شاید اصول غلط است.
تا این حد در برنامهریزی وارد میشوند که اصلاً برنامه را دوباره تغییر میدهند. ما در مورد جمهوری اسلامی اصولمان ثابت است، درست است و اعتقادی است و قبول داریم. ما قانون اساسی را قبول داریم، در رویهها و روشها غلط زیاد داریم و کار غلط زیاد انجام دادهایم. چند شب پیش آقای شهریار زرشناس در رسانه ملی صریح آمد و علیه گشت ارشاد به درستی صحبت کرد.
آیا دو سال قبل کسی میتوانست یک کلمه در این باره بگوید؟ حتماً باید اتفاقی مثل مهسا امینی بیفتد؟ ما در دوره «پسامهسا» هستیم و وقتی این اتفاق افتاد، اگر روند بیحجابی ۵ سال دیگر باید طول میکشید، یک دفعه جامعه به سمت بیحجابی رفت و دستگاه امنیتی و شورای عالی امنیت ملی ما ترجیح میدهد قانون حجاب و عفاف مسکوت بماند و عمل نشود و داریم نتیجه آن را میبینیم. این وضعیت، به خاطر برنامهها، رویه و روشهای نادرست است. اما همانها در این جنگ نشان دادند که ما ایرانی هستیم، ما عشق وطن داریم و میایستیم. کسانی که شهید میشوند مردم هستند، چون منازل مردم عادی را هم زدند، من رفتم با این مردم صحبت کردم. این مردم ثابت کردند که پای کشورشان میایستند.
نکتهای بگویم. زمانی که وزیر بودم، در دانشگاه شریف صحبت کردم، یکی از سایتها گزینش کرد و جملهای از من به عنوان تیتر منتشر کرد که باعث شد از صحبتهای من برداشت منفی بشود. من داشتم حرف ضدانقلاب خارجنشین را نقد میکردم که گفته بود همین بیحجابی را ادامه بدهید نظام سرنگون میشود. یعنی موجودیت نظام را به برداشتن روسری وابسته کردند. من این جمله و این رویکرد را نقد کردم. گفتم بیخود میگویند، چه کسی گفته است نظام وصل به این است؟ و اگر چند نفر روسری برداشتند نظام فرو میریزد؟ یک سایت همین را اینطور نوشت که «ضرغامی میگوید هیچ اشکالی ندارد بیحجاب بشوید و هیچ اتفاقی هم نمیافتد.» متن مشخص میکرد که حرف درست است.
امروز هم حرفم این است که اگر آن روز یک بیحجاب بود، امروز ۱۰ برابر بیحجاب در خیابانهاست. آیا نظام تضعیف شده است؟ یا امروز همه تریبونهای رسمی ما میگویند نظام از هر موقع دیگری قدرتمندتر است؟ آیا واقعاً قدرتمندتر شدهایم یا نه؟ والله نظام امروز مقتدرتر است. به کوری چشم کسانی که نمیتوانند نظام جمهوری اسلامی را ببینند. اینکه گفتم اصلاحات، یعنی اصلاحات را باید از دست بعضی اصلاحطلبها نجات داد! بعضی از اصلاحطلبها مثل خیلی از اصولگراها، دنبال پست و مقام و تقسیم غنائم هستند. وقتی نگاه میکنید در کارنامه آنان هیچ چیزی نیست. فقط میگویند تا دربان اینجا را هم باید عوض کنیم، چون ما آمدهایم.
در دوره جنگ، حتی در یک جای ایران گزارشی نداریم که حتی یک نفر یک پلاکارد بلند کرده یا یک شعار داده باشد. مطلقاً چنین چیزی نیست.
حتی در خارج از کشور. خودم یکبار در برنامه تلویزیونی از عبدالکریم سروش و علی افشاری اسم بردم. همه هم حمایت کردند، دوستانی که در جریان بودند گفتند کار خوبی کردی. تک و توک بعضی از دوستان بودند که میگفتند شما چرا بعضیها را تطهیر میکنید؟ من گفتم مثل اینکه شما متوجه نیستید که الان تقسیمبندی بین وطنپرست و میهندوستان و دشمنان وطن و طرفداران اسرائیل و آمریکاست. الان تقسیمبندیها عوض شده است.