به روز شده در: ۲۶ تير ۱۴۰۴ - ۱۵:۴۰
کد خبر: ۷۰۲۶۵۰
تاریخ انتشار: ۰۹:۵۲ - ۲۶ تير ۱۴۰۴

در دوره دولت مرحوم رییسی امکان احیای برجام وجود داشت ولی احیا نشد!

روزنو :تروییکای اروپایی برای فعال‌سازی ماشه خیز برداشته؛ این عبارتی است که در روز‌های اخیر تیتر یک رسانه‌های غربی را به خود اختصاص داده آن‌هم در شرایطی که همزمان با سفر رییس دستگاه دیپلماسی کشورمان به چین جهت حضور در نشست شانگهای، گمانه‌زنی‌ها درباره نشست احتمالی نمایندگان ایران و امریکا در اسلو یا پکن اوج گرفته است.

تروییکای اروپایی برای فعال‌سازی ماشه خیز برداشته؛ این عبارتی است که در روز‌های اخیر تیتر یک رسانه‌های غربی را به خود اختصاص داده آن‌هم در شرایطی که همزمان با سفر رییس دستگاه دیپلماسی کشورمان به چین جهت حضور در نشست شانگهای، گمانه‌زنی‌ها درباره نشست احتمالی نمایندگان ایران و امریکا در اسلو یا پکن اوج گرفته است.

در دوره دولت مرحوم رییسی امکان احیای برجام وجود داشت ولی احیا نشد!

به گزارش روز نو ادعایی که موجب شده گروهی از تحلیلگران از نقش احتمالی چین جهت کاهش یا مدیریت بحران میان ایران و امریکا گفته و مدعی شوند که پکن برای بازتعریف نقش صلح ساز خود در سال ۲۰۲۳ خیز بردارد تا الگوی عادی‌سازی رابطه تهران و ریاض را به شکلی متفاوت در غرب آسیا اجرایی کند. با این همه مواضع مقام‌های رسمی کشورمان و ایالات‌متحده در کنار گزاره‌هایی، چون تعلیق همکاری ایران با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی و تاکید تهران بر خطوط قرمز خود و همچنین موضع‌گیری اخیر رییس دستگاه دیپلماسی کشورمان در ارتباط با تروییکای اروپایی آینده معادلات را در هاله‌ای از ابهام قرار داده تا جایی که گروهی شانس دیپلماسی را به واسطه تحرکات تل‌آویو اندک می‌دانند و گروهی دیگر با استناد به رویکرد خصمانه سه کشور اروپایی و نقش‌آفرینی محتاطانه چین و روسیه به عنوان شرکای تاکتیکی ایران مسیر بازگشت به دیپلماسی را دشوار و حصول به نتیجه و توافق پایدار را محتمل قلمداد می‌کنند.

در همین راستا روزنامه اعتماد با هدف بررسی پیامد‌های احتمالی تهدیدات ادعایی تروییکای اروپایی برای فعال‌سازی مکانیسم ماشه، با حشمت‌الله فلاحت‌پیشه، استاد دانشگاه و رییس پیشین کمیسیون امنیت ملی مجلس گفت‌وگویی اختصاصی داشته است. به باور فلاحت‌پیشه، فعال‌سازی مکانیسم ماشه توسط تروییکای اروپایی به معنای پایان روابط دیپلماتیک ۴۰ ساله ایران و اروپا است. این کارشناس مسائل بین‌الملل در ادامه یادآور شد: چین و روسیه به دلیل منافع خود و ناتوانی در شورای امنیت، میانجی‌های موثری نیستند، اما عمان و قطر گزینه‌های بهتری برای مذاکره با امریکا هستند و ایران با تکیه بر توان نظامی و حمایت مردمی، باید از فرصت‌سوزی‌های گذشته اجتناب کرده و حقوق هسته‌ای خود در «ان‌پی‌تی» را با تمرکز بر مذاکرات زمان‌بندی‌شده حفظ کند.

مشروح گفت‌و‌گو در ادامه آمده است:

به عنوان سوال نخست، درباره سفر عباس عراقچی، وزیر امور خارجه کشورمان به چین ادعا‌ها و گمانه‌زنی‌هایی مطرح شده دال بر اینکه در این بازه زمانی پکن تلاش دارد تا بسان مارس ۲۰۲۳ نقش صلح‌ساز را این‌بار میان ایران و امریکا ایفا کرده و زمینه را برای عادی‌سازی تهران و واشنگتن هموار سازد، حال با‌توجه به تنش‌های حاکم بر روابط چین و امریکا به واسطه جنگ تجاری، این فرضیه تا چه اندازه قابل اعتنا است و اساسا چین با‌توجه به دکترین محافظه‌کارانه‌اش تمایلی برای مداخله در تنش‌های خاورمیانه دارد یا خیر؟

بنده همواره تاکید کرده‌ام که قدرت‌هایی که با ایالات‌متحده و غرب اختلاف دارند، نمی‌توانند نقش میانجی بین ایران و امریکا را ایفا کنند. دلیل این امر آن است که هدف اصلی این قدرت‌ها، پیشبرد منافع خود در برابر امریکا و اروپا است و به طور طبیعی، تهران برای آنها به عنوان یک برگ جهت معامله یا تبانی است. در گذشته نیز، به طور مشخص، روس‌ها چنین بازی‌ای را با برگ ایران انجام دادند و حداقل یک‌بار در سال اول دولت مرحوم رییسی، احیای برجام فدای جنگ اوکراین شد.

در مورد چین نیز این موضوع قابل استناد است. مهم‌ترین چالش پیش‌بینی‌شده چین تا سال ۲۰۳۰ با امریکا، مساله تایوان است. برخی تحلیلگران معتقدند که اگر تا سال ۲۰۲۷، بحران اساسی دیگری در جهان، امریکا را درگیر نکند، شاهد تنش جدی بین دو کشور بر سر تایوان خواهیم بود. در سال‌های اخیر نیز، هرگاه امریکایی‌ها نیازی به حضور نظامی در خاورمیانه نداشته‌اند، بیش از یک‌سوم ناوگان دریایی خود را به دریای چین جنوبی اعزام کرده‌اند. بنابراین، اگر چین به عنوان یک بازیگر میانجی پذیرفته شود، موضوع ایران به‌طور طبیعی به یک پرونده ثانویه و یک برگ قابل معامله تبدیل خواهد شد. در چنین شرایطی، منافع ایران به‌هیچ‌وجه تامین نمی‌شود. به همین دلیل تاکید دارم که کشور‌هایی مانند عمان و قطر، بیش از هر بازیگر دیگری، از شرایط لازم برای میانجیگری برخوردار هستند.

این دو کشور، به نمایندگی از بسیاری از کشور‌های دیگر از امنیت منطقه‌ای بهره‌مند می‌شوند و ناامنی را در راستای منافع توسعه‌ای خود نمی‌دانند. این کشورها، بیش از آنکه به دنبال کسب جایگاه دیپلماتیک بین‌المللی باشند، به حفظ ثبات منطقه‌ای اهمیت می‌دهند. در شرایط کنونی، اراده‌ای جدی برای مذاکره بین ایران و ایالات‌متحده شکل نگرفته است، اما اگر چنین اراده‌ای شکل بگیرد، یافتن میانجی برای مذاکرات کار دشواری نخواهد بود.

باتوجه به گزاره‌هایی که بدان‌ها اشاره کردید، در این میان سفر عباس عراقچی، رییس دستگاه دیپلماسی کشورمان به چین تا چه اندازه می‌تواند به بسیج ظرفیت‌های دیپلماتیک سازمان همکاری شانگهای برای مهار فشار‌های غرب علیه ایران کمک کند.

سازمان همکاری شانگهای یک اتحادیه چندجانبه است که همکاری‌های امنیتی نیز بخشی از فعالیت‌های آن را تشکیل می‌دهد. با این حال، در شرایط کنونی، اعضای این سازمان هنوز به سازوکار‌های همکاری امنیتی و نظامی مشترکی مشابه آنچه در ناتو یا برخی اتحادیه‌های منطقه‌ای دیگر وجود دارد، دست نیافته‌اند. آقای عراقچی از این سفر در قالب نوعی دیپلماسی عمومی بهره برده و تلاش کرده تا مواضع ایران و اقدامات خلاف حقوق بین‌الملل امریکا و اسراییل را در این چارچوب مطرح کند. با این حال، به نظر بنده، یکی از نقاط ضعف در سیاست خارجی کشورمان این است که برخلاف دشمنان، که اتحاد‌های نظامی موثر و عملیاتی را شکل داده‌اند، ایران متاسفانه تنها به موضع‌گیری‌های شفاهی تحت عنوان «همکاری راهبردی» اکتفا کرده است. به بیان دیگر، آنچه تحت عنوان همکاری راهبردی با قدرت‌های شرقی مانند چین و روسیه مطرح می‌شد، صرفا در حد حرف باقی مانده و هیچ‌گاه در بستر یک جنگ واقعی آزمایش نشده است. به همین دلیل باور دارم که چین و روسیه، همان‌گونه که در جنگ ۱۲ روزه نقش منفعلی ایفا کردند، در مذاکرات نیز نمی‌توانند به ایران کمک کنند.

اگر ایران و امریکا به توافقی برای کاهش تنش دست یابند، حتما باید میانجی‌هایی انتخاب شوند که به دنبال تبانی بر سر منافع ایران نباشند. همان‌گونه که در سوال قبلی اشاره کردم، کشور‌هایی مانند عمان و قطر، به دلایلی که پیش‌تر توضیح دادم، گزینه‌های قابل‌اعتمادتری برای میانجیگری هستند. با توجه به این نکته، همان‌گونه که مشاهده کردیم، عمان در چندین دور مذاکره بین ایران و امریکا تلاش کرد تا حد امکان از شکست مذاکرات جلوگیری کند. همچنین، در طول جنگ، نقش قطر در جلوگیری از گسترش جنگ، تاریخی و برجسته بود.

باتوجه به مواضع خصمانه و دوگانه امریکا و رویکرد تهاجمی اسراییل، آیا می‌توان گفت که واشنگتن به‌دنبال توافق با ایران است بالاخص در شرایطی که به ادعای گروهی از ناظران واشنگتن یا هم‌صدایی با تل‌آویو علیه تهران را انتخاب کرده یا صرفا در جست‌وجوی مدیریت هزینه‌های امنیتی خود در منطقه است؟

به نظر بنده، تا جایی که اسراییل بتواند به بخشی از قابلیت‌های هسته‌ای ایران ضربه بزند، این موضوع مهم‌ترین دغدغه دونالد ترامپ در قبال بنیامین نتانیاهو است. نتانیاهو معمولا آغازگر جنگ‌های منطقه‌ای بوده، اما هیچ‌گاه نتوانسته بحرانی را به پایان برساند. اگر این رویکرد ویرانگر نتانیاهو به موضوع ایران نیز تعمیم یابد، منافع ایالات‌متحده نیز با چالش مواجه خواهد شد. به باور بنده، این واقعیت که ترامپ بلافاصله پس از جنگ با ایران، پرونده اوکراین را باز کرد و تلاش نمود مواضع امریکا را به اروپا و حتی اوکراین نزدیک‌تر کند، نشان‌دهنده آن است که تمرکز اصلی او در حال حاضر بر کنترل روسیه است، به همین دلیل، او تلاش می‌کند از غافلگیری در یک جنگ دیگر علیه ایران جلوگیری کند. این موضوع مهم‌ترین نشانه‌ای است که به نظرم امکان مذاکره بین ایران و امریکا را محتمل می‌کند. اما در این شرایط، ایران نباید اشتباهات گذشته را تکرار کند.

یکی از بزرگ‌ترین فرصت‌سوزی‌های ایران در دوره دولت مرحوم رییسی رخ داد، زمانی که امکان احیای برجام وجود داشت. متاسفانه، ایران در آن زمان به خاکریز جنگ اوکراین تبدیل شد، که یک اشتباه دیپلماتیک بود. حال برخلاف خوش‌خیالی برخی طرفداران روسیه و چین، که مدعی بودند حمله به ایران می‌تواند به ورود چین و روسیه و حتی وقوع جنگ جهانی سوم منجر شود، مشاهده کردیم که مواضع چین و روسیه حتی از مواضع برخی کشور‌های منطقه نیز منفعلانه‌تر بود. اکنون ایالات‌متحده و اروپا به این نتیجه رسیده‌اند که چالش اصلی و مشترکشان، روسیه است. جای شگفتی است که در این تلاقی تاریخی، زمانی که وزیر امور خارجه فرانسه برای احیای مکانیسم ماشه ضرب‌الاجل تعیین کرده، دقیقا با دوره ۵۰ روزه‌ای که دونالد ترامپ به روسیه برای دستیابی به آتش‌بس فرصت داده، همزمان شده است. در چنین شرایطی، اعتقاد دارم که باید اجازه دهیم تحولات جهانی روند طبیعی خود را طی کند. در طول پنج سال گذشته، مهم‌ترین چالش جهان، رویارویی کشور‌های غربی با روسیه بوده است. در پنج سال آینده نیز، چالش اصلی آنها، پس از روسیه، رقابت با چین بر سر تایوان و همچنین رقابت‌های هژمونیک اقتصادی و تجاری خواهد بود. ایران می‌توانست از این رقابت میان قدرت‌ها بهره‌برداری کند و منافع ملی خود را از این دنیای پرآشوب حفظ نماید.

وزارت امور خارجه ایران، تضمین‌خواهی از امریکا و تمرکز بر غنی‌سازی را شرط ازسرگیری مذاکره اعلام کرده است؛ این شروط تا چه اندازه در میدان واقعی قدرت، ضمانت‌آور تلقی می‌شود؟ آیا اساسا تهران می‌تواند بر ضمانت‌های ارایه شده توسط بازیگری، چون ایالات‌متحده حساب باز کند؟

در عرصه بین‌الملل، تنها قدرت است که ضمانت ایجاد می‌کند. به عنوان مثال، اگر ایران در جنگ با اسراییل به عنوان طرف پیروز و تعیین‌کننده ظاهر نمی‌شد، اکنون حتی سخن از مذاکره با ایران مطرح نمی‌گردید. اما به نظر بنده، ایران در این جنگ ضربات نهایی را به اسراییل وارد کرد و هرچه جنگ به پایان نزدیک‌تر می‌شد، از سلاح‌های ویرانگرتری رونمایی کرد. این امر نشان‌دهنده آن است که همچنان قدرت است که ضمانت می‌آورد، به ویژه در برابر شخصی مانند دونالد ترامپ، که پس از هیتلر، پیمان‌شکن‌ترین رییس‌جمهور تاریخ جهان محسوب می‌شود. در چنین شرایطی، صحبت از ضمانت معنای چندانی ندارد و آنچه اهمیت دارد، مولفه‌های قدرت است.

جنگ ۱۲ روزه، جنگی قابل پیش‌بینی و پیشگیری بود. اما همین جنگ، درس‌هایی به همراه داشت. حال اگر دولت ایران در مدیریت امور کشور این درس‌ها را رعایت کند، به همان مولفه‌های قدرت تضمین‌کننده نزدیک خواهد شد. درس نخست این است که ملت ایران پای کشور خود ایستاده‌اند و بنابراین، دولت نیز باید در کنار ملت خود بماند. درس دوم این است که افراطیونی که با ادعا‌های بدون پشتوانه صرفا برای کشور مشکل ایجاد کردند و تا روز آتش‌بس سکوت اختیار کرده بودند، نمی‌توانند منبع قدرت کشور باشند. قدرت واقعی ایران از مردم کشورمان نشأت می‌گیرد. درس سوم، حفظ بنیه نظامی است. به باور بنده، سربازان جان‌برکف ایران در هیچ جای جهان نمونه ندارند. دولت باید در شرایط کنونی تمام تلاش خود را برای تقویت روحیه، از منظر نرم‌افزاری و توان نظامی، از منظر سخت‌افزاری، به کار گیرد. پیامی که این اقدامات به ایالات‌متحده و اسراییل ارسال می‌کند که اگر جنگی شکل گیرد، ایران از آخرین ابزار‌های ویرانگر خود استفاده خواهد کرد. این پیامی بود که پیش‌تر، چند روز پس از آتش‌بس، زمانی که اسراییلی‌ها به دنبال جنگ بودند، اعلام کردم. در آن زمان تاکید کردم که اگر اقدام دیگری علیه ایران صورت گیرد، انتحاری‌ترین جنگ تاریخ برای اسراییل و هم‌پیمانانش آغاز خواهد شد.

در شرایط کنونی گروهی بر این باورند که تروییکای اروپایی برای فعال‌سازی ماشه خیز برداشته است، حتی فراتر از آن گفته می‌شود به‌زودی ماشه فعال خواهد شد، در صورت تحقق این فرضیه از‌سوی اروپا، گزینه‌های ایران در برابر بازگشت احتمالی قطعنامه‌های شورای امنیت چیست؟ اساسا تهران برای جلوگیری از فعال شدن ماشه پلن B در‌اختیار دارد یا خیر؟

به نظر بنده، زمانی که آقای عراقچی اعلام کردند که فعال‌سازی مکانیسم ماشه به‌منزله اعلان جنگ است، منظورشان این بود که چنین اقدامی روابط ایران و اروپا را از حوزه دیپلماسی خارج می‌کند. خروج روابط از حوزه دیپلماسی معنای خاص خود را دارد. به هر میزان که کشور‌های اروپایی منافع ایران را تهدید کنند، منافع آنها نیز مورد تهدید قرار خواهد گرفت. با این همه به باور من این اقدام تروییکای اروپایی نشان‌دهنده تلاش این گروه از بازیگران برای ارسال پیام مذاکراتی به ایران است. فعال‌سازی مکانیسم ماشه به معنای حمله به منافع ملت ایران خواهد بود و در چنین شرایطی، ایران به طور طبیعی توانایی مقابله به مثل را دارد. این مقابله لزوما به معنای جنگ نیست. واقعیت این است که فعال‌سازی مکانیسم ماشه به معنای پایان ۴۰ سال روابط دیپلماتیک ایران و اروپا خواهد بود. در این صورت، به همان میزان که منافع ایران آسیب ببیند، منافع کشور‌های اروپایی در منطقه نیز با چالش مواجه خواهد شد.

نقش چین و روسیه در مهار آثار حقوقی و امنیتی مکانیسم ماشه تا چه حد می‌تواند واقعی و موثر باشد؟

دو راه برای ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت وجود دارد؛ راه نخست، دریافت حکم از شورای حکام آژانس بین‌المللی انرژی اتمی است که کشور‌های اروپایی این مسیر را دنبال نکردند، زیرا در این صورت، چین و روسیه می‌توانستند در شورای امنیت با استفاده از حق وتوی خود، قطعنامه‌های ضدایرانی را وتو کنند و به ایران کمک کنند. اما راه دوم، که اروپایی‌ها از آن به عنوان تهدید استفاده کردند، فعال‌سازی مکانیسم ماشه است. در صورت فعال شدن ماشه، چین و روسیه هیچ کمکی به ایران نخواهند کرد، زیرا این روند نیازی به قطعنامه شورای امنیت ندارد و درنهایت، نیازمند قطعنامه‌ای برای جلوگیری از بازگشت تحریم‌ها علیه ایران خواهد بود. در آن زمان، کشور‌های اروپایی و امریکا هر قطعنامه‌ای به نفع ایران را وتو خواهند کرد و چین و روسیه عملا هیچ اقدامی نمی‌توانند انجام دهند.

در صورت تقابل میان دیپلماسی و فشار‌های چندجانبه غرب، آیا فضای مناسب برای عبور از فاز «مقاومت دیپلماتیک» به فاز «واکنش بازدارنده» وجود دارد؟

در برابر فشار‌های چندجانبه غرب و حتی امریکا، تحولات واقعی جهان به‌گونه‌ای نیست که ایران به مساله محوری دنیای امروز تبدیل شود. با اندکی تدبیر دیپلماتیک می‌توان مانع از تبدیل شدن ایران به کانون دشمنی‌های جدید شد. این امری است که امکان تحقق آن وجود دارد. همان‌گونه که پیش‌تر عرض کردم، ضرب‌الاجلی که فرانسه و کشور‌های اروپایی و حتی امریکا، برای فعال‌سازی مکانیسم ماشه اعلام کرده‌اند، نشان‌دهنده تمایل آنها به مذاکره با ایران است. البته، اینکه در این مذاکرات چه نتایجی حاصل شود، بحث دیگری است. به نظر بنده، باوجود شرایط کنونی، واقعیت این است که اولویت اصلی امریکا و اروپا در حال حاضر بحران اوکراین است. اگر ایران به‌گونه‌ای عمل کند که به خاکریز بحران‌های موجود بین شرق و غرب تبدیل نشود، امکان دستیابی به یک سازوکار بدون تقابل و تامین منافع ملی کشور وجود خواهد داشت.

به عنوان سوال آخر، در شرایطی که موضوع غنی‌سازی کماکان می‌تواند به رژیم صهیونیستی بهانه‌ای تازه جهت تجاوز دوباره به تمامیت ارضی کشورمان داده و تروییکای اروپایی را برای فعال کردن ماشه مصمم‌تر کند، آیا تعلیق همکاری با نهاد پادمانی یا به تاخیر انداختن رایزنی‌ها می‌توانند گزینه‌هایی جهت ایجاد بازدارندگی قلمداد شوند؟

به باور بنده، طرح ادعا‌های بدون پشتوانه عملی تنها تهدیدات علیه ایران را افزایش خواهد داد. در گذشته ادعا‌هایی مطرح شد، اما نه تنگه هرمز بسته شد، نه بمب هسته‌ای تولید شد، نه ایران از معاهده منع گسترش تسلیحات هسته‌ای (NPT) خارج شد. به باورم مظلوم‌ترین بخش سیاست خارجی ایران، برنامه هسته‌ای کشورمان بوده است. برنامه هسته‌ای ایران کاملا مسالمت‌آمیز است و بیش از یک‌پنجم بازرسی‌های آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در دو دهه اخیر از تاسیسات هسته‌ای ایران انجام شده است. تکرار می‌کنم، بیش از یک‌پنجم ماموریت‌های بازرسان آژانس در جهان در ایران صورت گرفته و ایران برنامه‌ای پاک داشته است، اما ادعا‌های بدون عمل، که مورد سوءاستفاده افرادی خبیث مانند نتانیاهو و ترامپ قرار گرفت، به برنامه هسته‌ای ایران ضربه زد. ایران، طبق مقررات بین‌المللی، از حق برخورداری از چرخه سوخت هسته‌ای برخوردار است.

 این موضوع می‌تواند در مذاکرات، در قالب زمان‌بندی و سطح غنی‌سازی، مورد بحث قرار گیرد. بنابراین، در چنین شرایطی، باید این مساله را در این چارچوب دنبال کرد. آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، که به وظیفه خود برای جلوگیری از حملات به تاسیسات هسته‌ای ایران عمل نکرد و حتی این حملات را محکوم ننمود، اکنون نمی‌تواند از مسوولیت خود در قبال ایران به عنوان عضوی از «ان‌پی‌تی» شانه خالی کند. ایران به عنوان عضوی از معاهده منع گسترش تسلیحات هسته‌ای (NPT) از حقوقی برخوردار است. اگر آژانس بین‌المللی انرژی اتمی برنامه‌ای مشخص و عادلانه برای ایران ارایه دهد که این حقوق را به رسمیت بشناسد، ایران می‌تواند در مورد بازرسی‌های آژانس به توافق برسد، اما تا زمانی که آژانس به‌صورت عملی حقوق ایران را به رسمیت نشناسد، طبیعتا زمینه‌ای برای همکاری باقی نخواهد ماند.

تصویر روز
خبر های روز