به روز شده در: ۰۵ مرداد ۱۴۰۴ - ۰۰:۳۵
کد خبر: ۷۰۴۳۸۱
تاریخ انتشار: ۱۷:۵۰ - ۰۴ مرداد ۱۴۰۴

فرماندهی که به‌خاطر جنگ کارش دوبار به طلاق کشید

روزنو :کتاب «پارتیزان؛ سرگذشت‌نامه مستند سردار شید علی‌اکبر حاجی‌پور» اثر گلعلی بایایی زمستان ۱۴۰۳ توسط نشر ۲۷ بعثت منتشر شد و یکی از آثار این‌ناشر در حوزه زندگینامه فرماندهان لشکر ۲۷ محمدرسول‌الله (ص) محسوب می‌شود.

تابناک:  کتاب «پارتیزان؛ سرگذشت‌نامه مستند سردار شید علی‌اکبر حاجی‌پور» اثر گلعلی بایایی زمستان ۱۴۰۳ توسط نشر ۲۷ بعثت منتشر شد و یکی از آثار این‌ناشر در حوزه زندگینامه فرماندهان لشکر ۲۷ محمدرسول‌الله (ص) محسوب می‌شود.

شهید حاجی‌پور به معنای واقعی کلمه یک‌ «پارتیزان» بوده و آن‌طور که نویسنده کتاب تذکر می‌دهد، این‌واژه، فارسی و ایرانی است و مربوط به جنگجوهای پارتی دوران اشکانیان که واحدهای سواره پارتیان، به‌صورت ضربتی به لژیون‌های رومی ضربه زده و با تعویض جا و مکان خود، باعث سردرگمی‌ آن‌ها می‌شدند. به عبارت دیگر، آن‌چه به اشتباه و با استفاده از واژگان بیگانه «چریک» خوانده می‌شود، معادلی قدیمی‌تر و باستانی‌تر در ایران داشته و آن، پارتیزان بوده است؛ جنگجوی پارتی که ضربه می‌زد و می‌رفت و نامش در ابتدای پارتی‌زن بوده است. 

شهید علی‌اکبر حاجی‌پور هم یک پارتیزان ایرانی بوده که ابتدا در ارتش آموزش نظامی دیده و بعد با پیروزی انقلاب اسلامی، در سپاه پاسداران مشغول رزم پارتیزانی با ضد انقلاب و دشمنان خارجی ایران شده است. او هم در تبریز، هم کردستان، هم خرمشهر و جبهه جنوب کشور، در قامت یک پارتیزان جنگیده و در نهایت در ارتفاعات کانیمانگا به شهادت رسیده است. 

از نظر قد و قامت و هیبت جنگی نیز می‌توان شهید حاجی‌پور را یک‌رستم و پهلوان ایرانی دانست که در عین ورزیدگی و چابکی، روحیه‌ای عارف‌مسلک و اخلاق و رفتاری افتاده و خاشع داشته و علاوه بر آموزش نظامی نیروها، به بنایی و مرمت خانه‌های مردم نیز مبادرت داشته است. 

چندی پیش قسمت اول مرور این‌کتاب را از ابتدای زندگی حاجی‌پور تا حضورش در دفاع سوسنگرد منتشر کردیم که در پیوند زیر قابل دسترسی و مطالعه است؛

در ادامه قسمت دوم و پایانی مرور کتاب «پارتیزان» را می‌خوانیم؛

* نبرد آزادسازی دزلی در کنار متوسلیان

حاجی‌پور در تهران بود که خبر جدیدی درباره اجرای عملیاتی مهم در مریوان با فرماندهی احمد متوسلیان شنید. به این‌ترتیب نیمه دوم آذر ۵۹ عازم مریوان شد و در فتح روستای دزلی که توسط ضد انقلاب تصرف شده بود، شرکت کرد و سپس به تهران برگشت.

* نمی توانم جبهه را رها کنم/اولین طلاق و شکست در زندگی مشترک

پس از بازپس گیری دزلی از ضدانقلاب، حاجی‌پور به تهران بازگشت و دوباره بین نیروهای گشت القارعه قرار گرفت و در یورش به خانه های تیمی ضد انقلاب شرکت کرد. در همین مقطع زمانی، حضور در گشت های امنیتی و اعزام های مختلف به مناطق جنگی، باعث سست تر شدن پایه های زندگی مشترک حاجی‌پور شد.

پاییز ۶۰ بود که همسرش اخطار نهایی را به او داد و حاجی‌پور هم در پاسخ گفت نمی تواند جبهه را رها کند. خانواده همسرش هم اجازه ندادند دخترشان با او همراه شده و به جنوب برود. در نتیجه همسر این فرمانده، به طور غیابی تقاضای طلاق کرد و حاجی‌پور ناچار شد از منطقه جنگی به تهران بازگردد و همسرش را طلاق داده و دوباره به جبهه برگردد.

او کمی بعد موفق به ازدواج دوباره شد که آن ازدواج هم مانند اولی، دوامی نداشت.

* ایستادن مقابل تک سنگین و انتقامی عراق

پس از جدایی و شکست زندگی مشترک حاجی‌پور،  اولین تیپ رزمی سپاه تحت عنوان عاشورا با فرماندهی عزیز جعفری تشکیل شد که معاونش علی فضلی بود و گردان حاجی‌پور هم زیرمجموعه این‌تیپ سازماندهی شد. همان زمان، تک مهیب ارتش بعث به تلافی شکست در عملیات طریق القدس در چذابه به اجرا درآمد و از ۱۳ تا ۲۳ بهمن ۶۰ ادامه پیدا کرد. حاجی‌پور و نیروهایش مقابل این‌تک ایستاده و آن را متوقف کردند. سپس به تهران برگشتند.

2068433_877

* همراهی با حاج احمد در تاسیس تیپ ۲۷ و گردان عمار

اواخر زمستان سال ۶۰ بود که شهید احمد متوسلیان می‌خواست تیپ ۲۷ محمدرسول الله (ص) را تاسیس کند و به حاجی‌پور پیشنهاد داد به این تیپ بپیوندد. این بود که اواخر بهمن ۶۰ به جمع رزمندگان تیپ ۲۷ در پادگان دوکوهه ملحق شد و وظیفه تشکیل گردان عمار را به عهده گرفت. به دستور متوسلیان تمام بسیجیان مناطق آذری‌زبان کشور که به تیپ ۲۷ اعزام شده بودند، در اختیار گردان عمار و تحت فرمان حاجی‌پور قرار گرفتند.

* جراحت دوباره فرمانده در شب فتح‌المبین

عملیات فتح‌المبین یکی از عملیات های موفق و مهم جنگ است که تیپ ۲۷ در آن نقشی موثر داشت. حاجی‌پور هم در این عملیات فرماندهی گردان عمار را به عهده داشت و دوباره زخم برداشت. حسین صلاحی معاون او در این شب بر اثر انفجار موشک RPG7 در کنارش به شهادت رسید. حاجی‌پور که خود شاهد شهادت معاونش بوده، در روایت هایش گفته سر و نیمی از بدن این شهید از هم جدا شدند و ترکشی هم به پای راست حاجی‌پور اصابت کرد. یک تک تیرانداز عراقی هم به سمت حاجی پور شلیک کرد که گلوله به کف پای چپش اصابت کرد.

فرمانده زخمی ابتدا به اورژانس پشت جبهه و سپس به تهران منتقل شد. در بیمارستان مصطفی خمینی بود که ابتدا پای چپ او را عمل کردند و دو روز بعد نیز ترکش های موشک آرپی جی را از پای راستش خارج کردند. حاجی‌پور حدود 6 روز در بیمارستان ماند و سپس با رضایت خود و این بهانه که می خواهد در منزل استراحت کند، با دو عصای زیر بغل از بیماستان مرخص شد و خود را به منطقه جنگی رساند.

با رسیدن به مقر تیپ ۲۷ بود که متوسلیان به عنوان فرمانده تیپ به حاجی‌پور گفت گردانش را تحویل نگیرد. اما حاجی‌پور که به همراهی با نیروهای گردانش اصرار داشت، دوباره هدایت گردان عمار را به عهده گیرد.

* جراحت بعدی در عملیات بیت المقدس

گردان عمار در جریان عملیات بیت‌المقدس،‌ در زمره پنج گردان تحت امر محور عملیاتی سلمان به فرماندهی محمود شهبازی بود و باید در مرحله اول وارد عمل می شد. این نیروها در شب اول بیت‌المقدس از رود کارون عبور کردند.

اواخر عملیات بود که حاجی‌پور از ناحیه پهلو و دست مورد اصابت تیر مستقیم دشمن قرار گرفت و روی زمین افتاد. نیروهای گردانش هم او را به عقب منتقل کرده و با آمبولانس به پست اورژانس صحرایی و در نهایت بیمارستان رساندند.

حاجی‌پور در بیمارستان بود که خبر آزادسازی خرمشهر را شنید.

* تصرف بصره، مرحله بعدی عملیات بیت‌المقدس

احمد متوسلیان و نیروهای تیپ ۲۷ از رزمندگانی بودند که به عنوان فاتحان نبرد بیت‌المقدس و آزادی خرمشهر به حسینیه جماران و دیدار امام خمینی (ره) برده شدند. متوسلیان پس از دیدار نیروهایش با امام (ره) به آن ها اعلام کرد باید برای مرحله بعدی عملیات بیت‌المقدس که تصرف بصره باشد، آماده شوند. فرمانده تیپ 27 گفت تمام تجهیزات تیپ هم به زودی به منطقه نبرد ارسال می شوند.

حاجی‌پور هم مانند دیگر نیروهای تیپ 27 پس از مراسم دیدار با رهبر انقلاب و صحبت های متوسلیان، به منزل خود رفت و پس از دو روز به پادگان امام حسین (ع) تهران مراجعه کرد که آن جا با این خبر مواجه شد که «دستور عوض شده و تیپ 27 باید به سوریه برود.»

2068431_876

* جراحت بعدی در عملیات رمضان

پس از شهادت متوسلیان و سه همراهش در جنوب لبنان، تیپ ۲۷ وقتی به ایران بازگشت که عملیات رمضان شروع شده بود و این یگان از مرحله سوم عملیات وارد گود شد. در همان مرحله بود که یک گلوله به کف دست راست حاجی‌پور برخورد کرد. او مشغول هدایت نیروهایش بود که دوباره مورد اصابت قرار گرفت و هدایت گردان به دوش معاون اولش عباس هادیان افتاد. به این‌ترتیب یک‌هفته پس از خاتمه مرحله سوم عملیات رمضان، مرحله پنجم این‌نبرد شامگاه ۶ مرداد ۶۱ آغاز شد که در غیاب حاجی‌پور، گردان عمار به فرماندهی عباس هادیان در محور شمالی پاسگاه زید وارد عمل شد.

* فرماندهی محور در لشکر ظفر و تیپ ۲۷

پس از عملیات رمضان، حسن باقری فرمانده لشکر نصر جانشین فرمانده کل سپاه در قرارگاه مرکزی کربلا شد و به جای او فرماندهی لشکر را به محمدابراهیم همت سپردند. همت نام لشکر را به ظفر تغییر داد و رضا چراغی را به‌عنوان فرمانده تیپ ۲۷ تابعه لشکر ظفر منصوب کرد. محور تیپ ۲۷ در منطقه میان‌تنگ هم به حاجی‌پور واگذار شد که چهارگردان یعنی سه گردان از تیپ ۲۷ به نام‌‌های حمزه سیدالشهدا، مالک اشتر و گردان یاسر استان همدان زیرمجموعه‌اش بودند.

* جراحت بعدی در عملیات مسلم/غنیمت گرفتن سایت راداری ساخت فرانسه

حاجی‌پور به عنوان فرمانده محور در ماموریت‌های شناسایی عملیات مسلم بن عقیل شرکت داشت. این عملیات بامداد شنبه ۱۰ مهر ۶۱ شروع شد که حاجی‌پور در مرحله اول عملیات دوباره مجروح شد.

رزمندگان گردان حمزه تیپ ۲۷ طی مرحله اول عملیات مسلم به یمن توجیه دقیق کادرها و هدایت میدانی‌شان توسط حاجی‌پور موفق شدند یکی از سایت‌های راداری مدرن رازیت ساخت فرانسه را از سپاه دوم ارتش بعث در میان‌تنگ به غنیمت بگیرند. دشمن با استفاده از این‌رادار می‌توانست از فاصله ۳۵ کیلومتری تمام رفت و آمدهای پیاده و خودرویی نیروهای ایرانی را کنترل کند.

فاصله جبهه سومار (منطقه عملیات مسلم) با بغداد ۱۰۰ کیلومتر بود. حاجی‌پور که در مرحله اول عملیات مسلم مجروح شده بود، در مرحله دوم که شامگاه ۲۲ آبان ۶۱ انجام شد، در منطقه نبرد حضور پیدا نکرد و در قرارگاه مشترک ظفر به‌عنوان کمک، کنار شهید همت ایستاد.

 * فرماندهی تیپ عمار در والفجر مقدماتی

پس از عملیات موفق مسلم، تیپ ۲۷ بار دیگر از جبهه غرب به جنوب بازگشت و در پادگان دوکوهه مستقر شد. آن‌زمان سه گروه‌بندی نظامی در سپاه، با نام‌های سپاه ۳ امام زمان، سپاه ۷ فجر و ۱۱ قدر تشکیل، و همت فرمانده سپاه ۱۱ قدر شد.

زمستان ۶۱  که رسید، طرح عملیاتی والفجر(مقدماتی) وصول شد و تیپ 27 که دیگر لشکر ۲۷ شده بود، با استعداد ۱۸ گردان در قالب سه تیپ رزمی و یک تیپ ادوات در آن شرکت کرد. فرماندهی تیپ ۱ عمار به عهده حاجی‌پور و معاونش بهمن نجفی بود و با تدبیر همت، گردان‌های خط‌شکن تیپ یک عمار، برای حضور در مرحله اول عملیات در نظر گرفته شدند.

2068430_517

* موج گرفتگی شدید و از دست دادن بینایی در شب والفجر

شامگاه ۱۷ بهمن ۶۱ در شب اجرای عملیات والفجر، گردان‌های تیپ عمار از نقطه رهایی حرکت کردند و حاجی‌پور با استقرار در قرارگاه تاکتیکی، ضمن ایجاد ارتباط رادیویی با فرماندهان گردان‌های خط‌شکن، آنان را در راه برای رسیدن به نقطه هدف راهنمایی کرد. اما با رسیدن روز هجدهم بهمن، این فرمانده چاره ای ندید جز آن که خود را به نیروهای خط شکنش برساند و ضمن حضور در میدان، اوضاع را از نزدیک بررسی کند.

در جریان مقابله با یکی از پاتک‌های سنگین دشمن روی تپه دوقلو (در منطقه رملی فکه) بود که حاجی‌پور به دلیل انفجار گلوله توپ دشمن در کنارش، به‌شدت دچار موج‌گرفتگی شد و بینایی‌اش را به‌طور موقت از دست داد. او توسط موج انفجار پرت، و موج گیری باعث خون ریزی چشم و گوش هایش شد.

 پس از رسیدن به چادر بهداری، حاجی‌پور به هیچ وجه نپذیرفت به بیمارستان اعزام شود. او دوساعت استراحت کرد و با ریختن چند قطره در چشم و گوشش، با بازگشت نسبی بینایی اش به خط درگیری برگشت.

* ساماندهی نیروهای عمار در والفجر یک

پس از ناکامی در والفجر مقدماتی، حاجی‌پور برای عمل در والفجر یک، گردان های تیپ یک عمار را ساماندهی کرد و خود بر اجرای رزمایش ها نظارت کرد.

با ناکامی در والفجر یک، شهیدهمت به عنوان فرمانده لشکر 27 محمدرسول الله (ص) برای جلوگیری از تکرار تجربیات تلخ گذشته، برگزاری کلاس های آموزشی و انتقال تجربه نیروهای کارآزموده به کادرهای لشکر را در نظر گرفت که مسئولیت اداره این کلاس ها به حاجی‌پور واگذار شد. تیپ عمار در این مقطع 4 گردان عمار، یاسر، مقداد، کمیل و میثم را شامل می شد و مانند دیگر گردان های لشکر 27 در اردوگاه کوهستانی شهید بروجردی یا قلاجه مستقر بود.

* سلوک اخلاقی فرمانده تیپ: من یک مقنی‌ام

حسین نوروزی مسئول مخابرات گردان کمیل (از گردان های تیپ عمار) که در اردوگاه قلاجه حضور داشته، خاطره ای درباره سلوک رفتاری و عرفانی شهید حاجی‌پور به عنوان فرمانده تیپ عمار دارد که در صفحه 334 کتاب «پارتیزان» درج شده است. نوروزی می گوید:

«جلوی چادر فرمانده تیپ یک چرخ چوبی با طناب مخصوص برای کندن چاه و حفر قنات دیدم. حاجی پور گفت: من یک مقنی‌ام. کار من کندن چاه و حفر قنات آب است. این‌چرخ را آورده‌ام اینجا، تا همیشه جلوی چشمم باشد و فکر نکنم الان که فرمانده تیپ شده‌ام، لابد خبری هست و خیلی آدم مهمی شدم.»

* گردان کمیل وارد معرکه والفجر ۳ می شود/اسارت فرمانده تیپ کوهستانی ارتش بعث

لشکر 27 در عملیات والفجر 3 در اردوگاه قلاجه حضور داشت و ماموریتش نگه داشتن خط پدافندی شاخ شمیران بود. اما حین اجرای این عملیات به فرماندهی لشکر 27 خبر رسید ارتفاع ۳۴۳ که باید به تصرف نیروهای خودی درمی‌آمد، هنوز سقوط نکرده است. در نتیجه، حاجی‌پور با پذیرش مسئولیت فرماندهی میدانی و هدایت نیروهای گردان کمیل، یک‌هفته پس از آغاز نبرد کوهستانی والفجر ۳، وارد معرکه این نبرد شد.

رزمندگان گردان کمیل، شامگاه ۱۴ مرداد ۶۲ با فرماندهی حاجی‌پور از دامنه ارتفاع مورد نظر بالا کشیدند و تصرف برق‌آسای ارتفاع ۳۴۳ به پایان موفقیت‌آمیز والفجر ۳ انجامید. این اقدام، باعث شد سرهنگ ستاد جاسم تکریتی فرمانده تیپ کوهستانی ۴۱۷ ارتش بعث به اسارت نیروهای ایرانی در آید.

2068432_316

شهیدان دستواره، حاجی‌پور و عبادیان از فرماندهان لشکر ۲۷ محمدرسول‌الله (ص)

* شناسایی های والفجر ۵ و دومین طلاق

بنا بود عملیات والفجر ۵ در محور بمو انجام شود و شناسایی های آن در حال انجام بود که به حاجی‌پور خبر رسید همسر دومش به منزل پدری رفته و اعلام کرده دیگر طاقت آوارگی ندارد. حاجی‌پور که ۱۸ ماه پس از جدایی اول، اواخر سال ۶۱ ازدواج کرده بود، این بار هم به خاطر عدم حضور مستمر در خانه، با مشکل درخواست طلاق همسرش روبرو بود. همسر دومش هم در یک روز پاییزی سال ۱۳۶۲ خانه و زندگی را رها کرده و از تهران به آذرشهر بازگشت. سپس خانواده‌اش همراه او به تهران آمدند تا جهیزیه و وسایل دخترشان را منتقل کنند اما این سفر به تهران، همزمان با تشییع پیکر شهید حاجی‌پور بود و خانواده مورد اشاره پس از تشییع و خاکسپاری شهید، به شهر خود برگشتند.

* توپ مستقیم تانک و پیکر فرمانده تیپ عمار

پس از لغو اجرای عملیات والفجر ۵، والفجر ۴ در قله های کانیمانگا اجرا شد که حاجی‌پور در این عملیات هم به عنوان فرمانده تیپ عمار حضور پیدا کرد و با بالاگرفتن حجم درگیری و آتش شدید دشمن، خود را به یکی از قله ها به نام 1860 رساند. برات‌علی محمدی یکی از رزمندگان گردان کمیل از تیپ عمار که در آن نبرد کوهستانی حضور داشته، لحظاتی ورود حاجی‌پور به جمع رزمندگان این گردان را این گونه روایت کرده است: «تعداد انگشت‌شماری زنده مانده بودیم. در اوج ناامیدی و با کمال تعجب دیدیم، زیر آن آتش شدید دشمن، اکبر حاجی‌پور و عباس کریمی، فرماندهان تیپ‌های ۱ و۲ لشکرمان (با موتور) به بالای قله و کنار بچه‌ها آمدند و به همه روحیه دادند.» (صفحه ۳۷۷)

این اتفاقات مربوط به جمعه ۱۳ آبان ۱۳۶۲ مصادف با سومین روز عملیات والفجر ۴ هستند و حاجی‌پور پس از دقایقی حضور در جمع نیروهای کمیل و زمانی که آتش منحنی دشمن کمی سبک تر شد، تصمیم گرفت برای هماهنگی بیشتر با شهید همت به سمت مقر فرماندهی لشکر ۲۷ برود.

اسدالله ذوالقدر از مسئولان روابط عمومی و تبلیغات قرارگاه نجف اشرف سپاه که در کانی مانگا حضور داشته و شهادت حاجی‌پور را از نزدیک دیده، می گوید حاجی‌پور با وجود انفجارهای شدیدی که کنار موتورش رخ می دادند، به سمت آن ها رفته و «حاجی‌پور موتور را روی زمین خواباند و کنار موتور روی زمین دراز کشید و با دوربین منطقه را دید زد. «به ناگاه انفجار شدیدی در همان محل که روی زمین دراز کشیده بود، رخ داد. فکر کنم شلیک مستقیم تانک بود.» (صفحه ۳۷۹)

سعید قاسمی از فرماندهان وقت واحد اطلاعات عملیات لشکر ۲۷ هم که در آن معرکه حضور داشته درباره شهادت حاجی‌پور روایتی دارد که در صفحه 386 کتاب «پارتیزان» قرار دارد:

«شدت موج انفجار و ترکش‌های گلوله تانک به‌قدری شدید بود که از قامت بلند و هیکل درشت و چهارشانه حاجی‌پور؛ بچه‌های تعاون لشکر توانستند فقط به‌قدر یک‌کیسه گوشت و استخوان له‌شده را جمع‌آوری کنند و به عقب بفرستند.»

تصویر روز
خبر های روز