به روز شده در: ۲۹ شهريور ۱۴۰۴ - ۱۴:۴۹
کد خبر: ۷۱۴۱۰۴
تاریخ انتشار: ۱۰:۵۶ - ۲۹ شهريور ۱۴۰۴

عروسک زشتی که شانس فروش بالایی دارد!

روزنو :۹ سال پیش، کیسینگ لانگ شخصیت لبوبو را طراحی و شرکت چینی پاپ‌مارت نیز از سال ۲۰۱۸ تولید و عرضه انبوه آن را شروع کرد.

عروسک زشتی که فروش بالایی دارد!

۹ سال پیش، کیسینگ لانگ شخصیت لبوبو را طراحی و شرکت چینی پاپ‌مارت نیز از سال ۲۰۱۸ تولید و عرضه انبوه آن را شروع کرد. به‌خصوص در یک‌سال اخیر، این عروسک از مرز‌های اقتصادی و فرهنگی کشور‌های مختلف عبور کرده و به نماد مُد، هویت و سبک زندگی نسل زد تبدیل شده است. کودکان و حتی بزرگسالان ایرانی نیز از غافله خرید و مصرف نمایشی لبوبو عقب نمانده‌اند؛ بلکه براساس آمار غیررسمی بیش از یک‌میلیون نسخه از این عروسک را خریده‌اند و از آن برای سرگرمی، استایل شخصی و اکسسوری استفاده می‌کنند.

لبوبو، عروسکی با ظاهر غیرمعمول و متفاوت است که از استاندارد‌های زیبایی رایج در صنعت اسباب‌بازی فاصله دارد، اما همین تفاوت و زشتی ظاهری، سلیقه‌های مختلف اجتماعی را با خود همراه کرده است. این موفقیت در نتیجه مهندسی برنامه‌ریزی‌شده جلب‌توجه، تبلیغات و بازارسازی بوده است. تجربه خرید تعاملی و هیجان‌انگیز، فرهنگ باز کردن بسته‌بندی، قیمت‌گذاری مناسب و مشارکت سلبریتی‌ها و نمایش‌های مُد ازجمله عوامل مجبوبیت جهانی لبوبو است. به این دلیل که سلبریتی‌ها اعتبار فرهنگی می‌سازند، آنباکسینگ تجربه احساسی خلق می‌کند و محتوای ناشناخته موجب هیجان و تکرار خرید می‌شود.

ترکیب این موارد همان چیزی است که در اقتصاد فرهنگ به آن «ارزش افزوده از طریق تجربه و تصویر ذهنی» می‌گویند. حالا این عروسک با حمایت ریحانا، دیوید بکهام و لیسا از گروه بلک‌پینک، تشویق خریدار به جمع‌آوری انواع مختلف و بازدید‌های میلیونی در شبکه‌های اجتماعی در ۳۰ کشور و منطقه ازجمله ایالات‌متحده، کشور‌های آسیای شرقی، خاورمیانه و آمریکای لاتین عرضه می‌شود.

فروشگاه‌های سازنده این عروسک در کشور‌های جنوب شرقی آسیا و آمریکا با کمبود موجودی و افزایش ۱۰۰ درصدی فروش مواجه شده‌اند. براساس آمار نیمه اول سال ۲۰۲۵ نیز، مجموع فروش عروسک لبوبو در جهان حدود ۶۷۰ میلیون دلار گزارش شده است. آمار‌های دیگر هم فروش جهانی این عروسک را ۱/۸ میلیارد دلار اعلام کرده‌اند. حتی پیش‌بینی می‌شود که رشد چشمگیر تقاضا برای این عروسک در بازار‌های بین‌المللی تا پایان سال هم ادامه داشته باشد.

در ایران تب لبوبو بالا گرفته است. این درحالی‌است که سازندگان این عروسک حتی نماینده رسمی در ایران ندارند و نمی‌توان تشخیص داد که کدام عروسک تقلبی است و کدام را سازنده اصلی ساخته است. به این بهانه با تقی آزادارمکی، جامعه‌شناس و استاد دانشگاه تهران درباره ریشه‌ها و پیامد‌های تب بالای مصرف نمایشی و احساسی کالا‌های فرهنگی در جامعه ایران گفت‌وگویی انجام داده‌ایم که در ادامه می‌خوانید.

‌با هربار فراگیری مصرف یک کالا در جهان، آن کالا به‌سرعت در جامعه ایران به یک مصرف نمایشی تبدیل می‌شود. چرا مصرف این‌قبیل کالا‌ها در ایرانی‌ها بیشتر از سایر جوامع با انتقاد و نگرانی مواجه می‌شود؟

یک ویژگی قابل‌توجه در جامعه ایرانی که همواره براساس آن عمل کرده و می‌کند؛ این است که افراد این جامعه به‌دلیل تنگنا‌های متعدد و متنوع در واقعیت اجتماعی و زیست روزمره چاره‌ای جز ابراز وجود در فضای مجازی ندارند. به‌همین‌منظور، سایر جوامع از شبکه‌های اجتماعی برای تقویت زیست اجتماعی استفاده می‌کنند، اما فضای مجازی برای ایرانی‌ها یک امکان زندگی تخیلی ایجاد کرده است.

آنها با وجود فیلترینگ و سایر محدودیت‌های دسترسی به شبکه‌های اجتماعی بین‌المللی، همواره سعی کرده‌اند تا از بستر فضای مجازی به‌عنوان مکانی که در واقعیت به آن دسترسی ندارند، استفاده کنند. در نتیجه این نگاه به فضای مجازی، یک زیست مصرف متظاهرانه و نمایشی شکل گرفته است؛ مصرفی که واقع‌گرایانه نیست و براساس مختصات اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی گروه‌های جامعه واقعی عمل نمی‌کند.

به‌عنوان مثال، افراد طبقات پایین جامعه با وجود تنگنا‌های اقتصادی همانند طبقات متوسط و در مواردی طبقات بالای جامعه، مصرف نمایشی دارند. آنها از این طریق، خود را با جامعه جدید وفق می‌دهند تا بتوانند فضای حضور و ابراز وجود پیدا کنند. حتی در مواردی مصرف انواع کالا‌های نمایشی و تجملاتی در طبقه پایین جامعه به ساحت هویتی آنها تبدیل می‌شود.

یکی از علت‌های اینکه جوامع کم‌درآمد ایرانی در مصرف کالا‌های فرهنگی نه‌تنها از سایر اقشار پردرآمد عقب نیستند؛ بلکه متناسب با آنها رفتار می‌کنند، این است که این افراد در واقعیت نمی‌توانند متناسب با مشخصات زندگی خودشان زیست فرهنگی و مصرف مُد را تنظیم کنند. به‌خاطر همین محدودیت، مصرف انواع کالا‌های فرهنگی، مُد و سبک زندگی ایرانی‌ها به میدان رقابت آنها با یکدیگر تبدیل شده است. یک جنگ ناخواسته‌ای در جامعه ایرانی شروع شده که انسان‌ها در آن با پرداخت هزینه‌های متعدد به‌دنبال مصرف و لذت هستند. آنها از اینکه همان چیزی را که دیگران دارند، خریده و مصرف می‌کنند، لذت می‌برند.

اما در اکثر مواقع سرکوب می‌شوند. رقابت ایرانی‌ها در تصاحب و مالکیت برندها، بالاست و چندان تفاوتی با جوامع غربی ندارد. این در حالی است که متقاضیان این برند‌ها در غرب می‌توانند با هزینه کمتر و در زمان طولانی از آن کالا‌ها بهره‌مند شوند، اما ایرانی‌ها مجبور به پرداخت هزینه‌های بالا هستند. این بازار رقابتی و نزاع بین ایرانی‌ها برای خرید و مصرف انواع کالا‌های فرهنگی، پوشاک، غذا و کالا‌های الکترونیکی مدت‌هاست که جریان دارد و در نتیجه آن، خود فرد، خانواده و فرزندان گرفتار تکرار این چرخه معیوب می‌شوند.

‌همانند سایر کالا‌های فرهنگی که یک نظام اقتصادی قوی و متمرکز از تداوم تولید، عرضه و محصول آن کالا را حمایت می‌کند، سازنده لبوبو هم در طراحی و بازاریابی این عروسک از نفوذ سلبریتی‌ها، جذابیت آنباکسینگ و الگوریتم‌های شبکه‌های اجتماعی استفاده کرده است. تعامل فرهنگ و اقتصاد چگونه چرخه تولیدات فرهنگی مبتنی بر سودآوری را تضمین می‌کند؟

ذی‌نفعان تولید و عرضه انواع کالا‌ها از موبایل و لباس برند گرفته تا عروسک اسباب‌بازی به‌دنبال توجه و درآمد بیشتر هستند تا این روند ادامه پیدا کند. به این دلیل که اگر هر جریان‌سازی فرهنگی به یک اقتصاد قوی متکی نباشد، به‌سرعت از بین خواهد رفت. همین نظام اقتصادی افراد جوامع را مجاب و تشویق می‌کند تا کالای تولیدشده را مصرف کنند و این رویکرد در تولید و بازاریابی همه حوزه‌های مصرف از غذا و لباس گرفته تا فیلم و لوازم خانگی پیاده‌سازی می‌شود.

در زنان خانه‌دار ایرانی هم یک رقابت جدی در تصاحب کالا‌هایی وجود دارد که پیش از این یا آنها را مصرف نمی‌کردند یا صرفاً کالا‌های متناسب با ابعاد زندگی خودشان را خریداری می‌کردند. در خانه‌های ایرانی صحنه‌هایی را مشاهده می‌کنیم که لوازم موجود در آن خانه هیچ تناسبی با وضعیت اقتصادی و فرهنگی صاحبخانه ندارد.

خانه‌های کوچک‌مقیاسی که از مبل‌های بزرگ پر شده‌اند و جایی برای رفت‌وآمد در آن وجود ندارد. شاید در ابتدا افراد از اینکه همانند همسایه، فامیل، دوست و آشنا زندگی کنند، لذت ببرند، اما از درون به‌خاطر هزینه‌های این رقابت و تلاش و نبود فضای مناسب برای زندگی ناراحت هستند. حتی ممکن است که تحقیر و درگیر بحران‌های اساسی شوند.

‌تلاش ایرانی‌ها برای عقب نماندن از مُد را به یک جنگ و نزاع در جهت ابراز وجود توصیف کردید. ساختار سیاسی و اقتصادی جامعه ایران چقدر در تشدید این رقابت تاثیرگذار بوده است؟

ساختار سیاسی، اجتماعی و اقتصادی کشورمان هم در افزایش تمایل افراد جامعه به مصرف‌های نمایشی تاثیرگذار است، اما عمده این مبارزه، رقابت انسان‌ها با یکدیگر، خانواده‌ها با خانواده‌ها، دوست‌ها با دوست‌ها و فرزندان با فرزندان است. البته می‌توان از این تقابل به‌دلیل محدودیت‌ها و تنگنا‌های حاکم در جامعه ایرانی، تعبیر سیاسی هم داشت، اما افراد دکوراسیون خانه خود را برای مبارزه با نظام سیاسی تغییر یا به روز نمی‌کنند. این نزاع با نسل پیشین، همسایه، والد و دوستان است که پرداخت هزینه مالی و روانی را تکرار می‌کنند.

همین دستکاری در بدن و صورت مرد‌ها و زن‌ها جنگ خونینی است که انسان‌ها با خود، دیگران و دشمنان‌شان دارند و ارتباط چندانی با ساحت سیاسی ندارد. در نتیجه موافقت و همراهی اقشار مختلف جامعه با این روند، جنگی که از آن حرف می‌زنم، به یک جنگ غالب تبدیل شده است و همه برای ورود به آن تشویق می‌شوند. در مقابل، افراد خارج از این رقابت به‌عنوان افراد عقب‌افتاده یاد می‌شوند.

‌عروسک‌های لبوبو برخلاف سایر اسباب‌بازی‌های مطرح ازجمله باربی چندان استاندارد‌های زیبایی ظاهری متناسب با صنعت مُد را ندارند. بااین‌حال با محبوبیت اقشار مختلف در انواع جوامع مواجه شده‌اند، از نظر شما دلیل آن چیست؟

علت اصلی این اتفاق توجه به سلایق همه افراد است. همه گروه‌های اجتماعی با سلایق متفاوت یک نوع عروسک یا کالا را نمی‌پسندند. شرکت سازنده لبوبو هم به همین موضوع در ساخت این عروسک توجه کرده است تا بتواند به تمام سلایق پاسخ بدهد و نیاز آنها را رفع کند. ازطرف‌دیگر، به‌نظر می‌رسد که این جریان قصد دارد تا زشتی را زیبا جلوه بدهد. شما زمان گذر یا پیاده‌روی در سطح شهر هم با پوشش‌های نازیبا مواجه می‌شوید، اما مُد آن را زیبا و به‌روز بودن جلوه می‌دهد.

لباس‌های ناهماهنگ، پاره و سبک خاص راه‌رفتن مُد شده است که می‌توان آن را ستیز با مردانگی و زنانگی، زشتی و زیبایی هم تعبیر کرد. سازندگان این کالا‌ها سعی می‌کنند تا با همراه کردن جریان‌های مختلف و برعکس کردن معانی مفاهیم، کالا‌های مورد نظر خود را تولید کنند و بفروشند. علاوه بر این، اصول مسلم و غالب فرهنگ‌ها را به تقابل و جنگ می‌کشند. معنای زیبایی، مرد منظم، زن زیبا در یک فرهنگ به سخره گرفته می‌شود. این بازاریابی در کل متمرکز بر نزاع بین جریان‌های مسلط است.

راه برون‌رفت از این وضعیت آن است که جامعه بتواند به فضای آزاد دسترسی پیدا کند و هزینه‌های این دسترسی را بپردازد تا درنهایت مدافعان فرهنگ از نماد‌های فرهنگی کشورمان دفاع کنند. زبان فارسی، حکمت و تاریخ ایرانی عناصر اصلی فرهنگ ایرانی هستند که کسی از آن دفاع نکرده و فعالان فرهنگی هم صرفاً در جهت بحرانی جلوه دادن یا بحرانی کردن عناصر فرهنگی اقدام کرده‌اند.

به‌همین‌دلیل جریان غالب در نظام اقتصادی و فرهنگی، زیبایی را به‌جای زشتی، مردان بزرگ را به‌جای مردان خیانتکار و خطاکار مورد سوال قرار می‌دهد. این وضعیت موجب بحران‌های فرهنگی متعددی در جامعه ایران شده و عروسک زشت، رفتار زشت و پوشش زشت در مصرف‌های فرهنگی افراد غالب شده است.

در تولیدات سینما و تئاتر نیز با آثار پرفروشی مواجه هستیم که در آنها میل زیادی به استفاده از الفاظ رکیک وجود دارد و تشویق مخاطب را هم در پی دارد. تصور مخاطبان این است که آن فیلم صرفاً طنز است، اما آگاه نیستند که آن محتوای سخیف و مدافع زشتی در فرهنگ و مکالمات روزمره زندگی آنها نهادینه می‌شود.

‌باتوجه به اینکه مسئولان سال‌هاست تبلیغ و اجبار به استفاده از کالا‌های فرهنگی، سیاسی و ارزشی را ملاک قرار داده‌اند، اما خانواده‌ها و فرزندان آنها همچنان نماد‌های غربی و مطرح در دنیا را برای مصرف‌های فرهنگی خود انتخاب می‌کنند. دلیل این موضوع چیست؟

فرزندان هم در فضای همین رویکرد ضدیت با فرهنگ و خلقیات ایرانی تربیت شده‌اند و زندگی می‌کنند. آنها دنباله‌روی دوستان، هم‌کلاسی‌ها و اطرافیان خودشان هستند. این یک گرفتاری و بحرانی فرهنگی است که سال‌هاست در جامعه ایرانی ریشه دوانده و به‌راحتی قابل حل نیست.

حتی راه‌حل آن گفت‌و‌گو‌های ایدئولوژیک در صداوسیما هم نیست؛ بلکه باید پیوست‌های جامعه با فرهنگ ایرانی را که دچار گسست شده، شناسایی و رفع کرد که به دهه‌ها زمان نیاز دارد تا یک مفهوم و کالای فرهنگی وارد زیست اجتماعی مردم شود. جامعه دچار یک بداخلاقی قدرتمند و فراگیر شده که هیچ معنای تمیز و اصولی‌ای در آن قابل تولید نیست. افراد جامعه ما در مکالمات روزمره از الفاظ رکیک استفاده می‌کنند و از آن لذت می‌برند.

تمایلی هم به تغییر این روند ندارند. با تداوم این وضعیت، بی‌فرهنگ‌ها، لش‌ها و لمپن‌ها در جامعه غالب می‌شوند. حتی دراین‌زمینه جنبش‌های اجتماعی شکل می‌گیرد که مدافع همین پلشتی‌ها، زشتی‌ها و ناپسندی‌ها خواهند بود. درصورتی‌که جنبش‌های مدافع اخلاقیات و فرهنگ والا و محترم در حاشیه قرار می‌گیرند. این وضعیت تلخ‌ترین و بحرانی‌ترین وضعیت برای فرهنگ و جامعه ایرانی است.

‌چگونه می‌توان از طریق رسانه‌ها و دانشگاه، آگاهی مردم نسبت به مصرف کالا‌های فرهنگی که صرفاً به‌دنبال سود و تجارت بیشتر هستند را افزایش داد؟

مردم صرفاً مصرف‌کننده کالای فرهنگی هستند. این نخبگان هستند که نماد‌ها و کالا‌های فرهنگی را تولید و در گام بعدی، مردم را به مصرف آن کالا‌ها تشویق می‌کنند. این نخبگان سال‌هاست که یا در خفا هستند یا مهاجرت کرده‌اند. نخبگان صرفاً کالای صنعتی تولید نمی‌کنند، بلکه نخبه‌های نوآور و خلاق اهل فرهنگ و هنر هم هستند. هرچه تعداد این افراد کمتر شد با یک جامعه توده‌وار، پلشت و بداخلاق روبه‌رو شدیم که تصمیمات افراد آن براساس ضروریات و نیاز گرفته می‌شود.

نخبگان در کشورمان غایب‌اند و در حوزه‌های مدیریتی یک آدم‌های معمولی با تفکرات معمولی وجود دارند. زمانی‌که تولیدات مهران مدیری در سینمای ایران به یک جریان غالب در نقد اجتماعی تبدیل می‌شود، یک وضعیت نگران‌کننده و تخریبگر در فرهنگ رخ می‌دهد.

این درحالی‌است که این تولیدات با مصرف عمده و ستایش مردم مواجه می‌شود. نمونه بارز این وضعیت در حوزه سیاست هم آقای احمد‌ی‌نژاد است. توده‌گرایی، لمپنیسم و ضدیت با جهان، حاصل فعالیت دولت این شخص بوده. در مقابل آقای خاتمی که به گفت‌و‌گو، رفتار محترم و فرهنگ معتقد است و براساس آن هم عمل کرد، موجب شد تا دوره طلایی در اقتصاد و فرهنگ ایجاد کند. روند ضد نخبه‌گرا، اخلاق و تمدن در تلویزیون، دانشگاه و سایر حوزه‌ها هم ادامه دارد که زندگی توده‌وار، فحاشی به نخبه‌گرایی، عقلانیت و اندیشیدن را ترویج می‌کند. برای نجات جامعه ایرانی از این وضعیت بحرانی لازم است تا به نخبگان برای فعالیت و حضور فضا داده شود و مسئولان علیه دانش، تفکر و علم صحبت نکنند.

این درحالی‌است که ساختار سیاسی حاکم سال‌هاست در ضدیت با علم و به‌سخره‌گرفتن دانش به‌نام دفاع از بدیل‌های دیگر است. تا زمانی‌که نخبگان امکان فعالیت آزادانه و اندیشمندانه نداشته باشند، لمپنیزم فرهنگی اشاعه پیدا می‌کند و در نتیجه آن بی‌اخلاقی بر هر اصول اخلاقی غلبه می‌یابد که به سقوط و اضمحلال فرهنگی بیشتر از قبل نزدیک خواهیم شد. افراد این جامعه همواره به‌جای اینکه بر مبنای تصمیم و عقل خودشان زندگی کنند، منتظر اتفاقی از بیرون هستند. این وضعیت مشمول انتظار کشیدن برای تولید و واردات کالا، تصمیم‌گیری و اراده‌ای بیرون از جامعه خود افراد می‌شود.

‌علاوه بر نخبه‌گرایی و فعالیت آزادانه و خلاقانه مبتنی بر عقل و دانش، چه عوامل دیگری می‌تواند از گسترش توده‌گرایی فرهنگی جلوگیری کند؟

اولین قدم این است که از اقدامات و تصمیم‌های ضد فرهنگ و عقل جلوگیری شود. در ادامه با این کار، نخبگان و افراد متخصص روی صحنه فعالیت و نقش‌آفرینی می‌آیند. من نمی‌گویم که نخبگان را وارد این جریان و قربانی کنیم؛ بلکه معتقدم از طریق آنها می‌توانیم مانع از گسترش زشتی، پلشتی و مرگ شویم. فراگیری فرهنگ دشمن‌ستیزی، جامعه را دچار نفرت و مرگ می‌کند و تاکنون هزینه‌های سنگینی را به مردم، جامعه و فرهنگ کشورمان تحمیل کرده است. زمانی‌که این جریان از تولیدات فرهنگی حذف شود، آن وقت افراد دارای صلاحیت و نگاه اندیشمندانه هم فرصت ابراز وجود پیدا می‌کنند.

ویژه روز
تصویر روز
خبر های روز