
پیشنهاد ویتکاف به عراقچی در نیویورک چه بود؟
مجموع اظهار نظرهای صورت گرفته درباره واکنشهای تهران به سیاست فشار حداکثری اروپا و آمریکا نشان میدهد که تهران فعلا راه چاره را در اتخاذ رویکرد «صبر استراتژیک» تا تغییر روش از سوی غرب و یا تغییر زمین بازی در نتیجه برخی تحولات میبیند.
به گزارش روز نو «بازگرداندن تحریمهای شورای امنیت سازمان ملل علیه ایران بر پیچیدگیها و دشواریها افزود و راه حل دیپلماتیک را سختتر کرد.»
این جمله، جمع بندی سید عباس عراقچی، وزیر خارجه از سفر اخیر به نیویورک به منظور شرکت در مجمع عمومی سازمان ملل و البته تلاش برای رسیدن به راهکاری برد – برد در راستای فرصت دادن بیشتر به دیپلماسی در پرونده هستهای ایران بود.
وزیر خارجه ایران در بخش دیگری از مصاحبه با شبکه آمریکایی سی. ان. ان با اشاره به بد عهدیهای مکرر دولت ایالات متحده تاکید کرد که مذاکره با آمریکا در چنین شرایطی یک «بن بست محض» است.
تهران و واشنگتن از ژانویه ۲۰۲۵ که دونالد ترامپ پس از یک وقفه چهار ساله برای دومین بار به کاخ سفید بازگشت دو مسیر مذاکره و جنگ را تجربه کردند. مذاکرهای که ایران میگوید اسرائیل و آمریکا با توسل به گزینه نظامی به آن حمله کردند حالا با تشدید سیاست «فشار حداکثری» و تداوم آنچه تهران «جنگ اقتصادی» میداند سختتر از پیش خواهد شد.
در چند روز گذشته از بازگشت هیات ایرانی از نیویورک، مسعود پزشکیان و سیدعباس عراقچی روایتهای ایران را از ماراتن دیپلماسی برای جلوگیری از بازگشت تحریمهای شورای امنیت علیه ایران در اختیار رسانهها قرار دادهاند و همزمان منابع آگاه ایرانی نیز در گفتوگو با برخی رسانهها از پیشنهادهای واشنگتن برای تمدید قطعنامه ۲۲۳۱ گزارش دادهاند. اما در قریب به ده ماه گذشته میان ایران و ایالات متحده چه گذشت؟
واشنگتن از نمایش مذاکره تا شلیک به دیپلماسی
دولت دوم دونالد ترامپ از ژانویه ۲۰۲۵ سیاست فشار حداکثری را که شامل تحریمهای گسترده و تهدید به اعمال مجدد تحریمهای سازمان ملل منطبق با سازوکار حل و فصل اختلاف در متن برجام و اشاره شده در متن قطعنامه ۲۲۳۱ است، نسبت به ایران احیا کرد.
مطابق با این قطعنامه در اکتبر ۲۰۲۳ تحریمهای تسلیحاتی ایران برداشته شد، اما همچنان امکان تمدید یا اعمال مجدد تحریمها تا اکتبر ۲۰۲۵ (پایان مهلت ۱۰ ساله قطعنامه) فراهم بود. امکانی که از همان ابتدا به اهرم فشاری در اختیار تیم ترامپ تبدیل شد.
در ۲۰ ژانویه ۲۰۲۵، دونالد ترامپ با امضای دستورالعملهای اولیه، سیاست «فشار حداکثری» را احیا کرد. در فوریه، یادداشت امنیت ملی ریاستجمهوری ۲ امضا شد که وزارت خزانهداری را موظف به اعمال تحریمهای جدید بر بخشهای نفت، بانکداری و موشکی ایران کرد.
در شرایطی که در داخل تیم ترامپ، نگاهها نسبت به نحوه برخورد با پرونده هستهای ایران متفاوت بود، پرونده ایران بر روی میز استیو ویتکاف، تاجر املاک و رفیق قدیمی رئیس جمهور قرار گرفت.
ویتکاف ابتدا به عنوان فرستاده ویژه خاورمیانه منصوب شد، اما چندی نگذشت که مسئولیت مذاکرات با ایران، روسیه و اوکراین نیز به او داده شد. یکی از مهمترین ایرادهای وارده به ویتکاف در ده ماه گذشته عدم اشراف حرفهای او به دیپلماسی و قرار گرفتن او در مقام مذاکره کننده بدون تجربه دیپلماتیک رسمی، بود.
ویتکاف به فراخور پذیرش مسئولیت پرونده ایران به نفر اول تیم ترامپ در این مذکرات تبدیل شد و معمولا از کانالهای غیرمستقیم مانند عمان و قطر با سید عباس عراقچی، وزیر خارجه ایران در ارتباط بود.
هرچند که ایران و آمریکا تاکید داشتند که جزئیات مذاکرات از نحوه برگزاری با فواصل زمانی کم تا اراده سیاسی دو طرف میتواند به توافق نهایی منجر شود، اما از همان دومین دور این رایزنیها به نظر میرسید که در بهترین حالت یک توافق موقت میتواند روند تشدید تنش را مهار کند و به دیپلماسی برای رسیدن به توافقی کاملتر فرصت بدهد.
استیو ویتکاف در مصاحبهای با فاکس نیوز در ماه مارس میلادی گفت: ما به دنبال توافقی بلندمدت هستیم که ایران را از سلاح هستهای دور نگه دارد، اما بدون غنیسازی حتی در سطوح پایین آن.
جرقه مذاکرات غیرمستقیم میان ایران و آمریکا، در ۱۲ آوریل با برگزاری اولین دور این رایزنیها در عمان با حضور ویتکاف و عراقچی زده شد. هرچند که دو طرف تلاش میکردند به دلیل حساسیت ویژه دونالد ترامپ به نام برجام، شکل و شمایل ظاهری متفاوت تری به توافق ببخشند، اما بر هیچکس پوشیده نبود که مبنای برجام یعنی به رسمیت شناختن برنامه هستهای ایران و رفع تحریم در ازای شفاف سازی ایران درباره ماهیت صلح آمیز این برنامه، باید مبنای هرگونه توافق جدیدی قرار میگرفت.
بر اساس گزارشهای مستند رسانهای، ویتکاف ابتدا پیشنهاد غنیسازی محدود زیر ۴ درصد را به هیات ایرانی داد که با تعهد پذیرفته شده از سوی ایران در برجام منطبق بود. این پیشنهاد، اما دولت مستعجل بود چرا که با مخالفت تندروهای نشسته در کاخ سفید روبه رو شد و در نتیجه فشارهای تل آویو در نهایت ویتکاف در ۱۵ آوریل در تغییر موضع آشکار اعلام کرد که «ایران باید برنامه هستهای خود را کاملاً حذف کند.»
کاخ سفید بلافاصله پشت این مطالبه ویتکاف را گرفت و اعلام کرد که رفع تحریمهای اقتصادی در گرو غنی سازی صفر در ایران است. دولت ترامپ در راستای تحت فشار قرار دادن تهران یک پرانتز بسته زمانی نیز برای مذاکرات تعیین و هشدار داد که مذاکرات میان ایران و آمریکا باید در یک بازه زمانی ۶۰ روزه تا میانه ژوئن به نتیجه منتهی شود.
در میانه مذاکرات هیاتهای ایرانی و آمریکایی در مسقط و رم، دیدارهای ویتکاف با مقامهای اسرائیلی در فرانسه و ایتالیا هم ادامه داشت تا مشخص کند که واشنگتن و تلآویو هم راستا با یکدیگر در پرونده ایران حرکت میکنند.
در حقیقت میتوان گفت که طرف آمریکایی هرچند پرچم مذاکره با ایران و فرصت دادن به دیپلماسی را بالا نگاه داشته بود، اما در حقیقت تهران را با بستهای از مطالبههای حداکثری روبه رو کرده بود که جزئیات آن درون و بیرون اتاق مذاکره تفاوت چندانی با هم نداشت.
در تهران چند تحلیل و تعبیر از روند جاری حاکم بر مذاکرات حاکم بود: نخست آنکه ضرب الاجل زمانی ۶۰ روزه مشخص شده از سوی ترامپ چندان جدی گرفته نشد که دلیل آن هم در جزئیات فراوانی بود که دو طرف باید حتی برای یک توافق موقت بر روی آنها اتفاق نظر پیدا میکردند.
دومین تحلیل مبتنی بر شعارها و وعدههای انتخاباتی ترامپ برای پرهیز از جنگ گسترده دیگری در غرب آسیا بود که البته به نظر میرسد شیوههای جدید پیشبرد حملات نظامی به شکل هدفمند و نسبتا محدود را که اسرائیل در لبنان، سوریه و ... امتحان کرده بود، نادیده میگرفت.
ایران هماهنگی و همخوانی میان سیاستهای ضدایرانی حاکم بر واشنگتن و تلآویو را هم نادیده و یا حداقل دستکم گرفت.
همزمان تهران تصور میکرد که دونالد ترامپ ولع نتانیاهو برای گسترش دامنه جنگ غزه به ایران را مهار خواهد کرد که امروز میتوان گفت تحلیلی واقع گرایانه نبوده است.
با نزدیک شدن به پایان ضرب الاجل زمانی ۶۰ روزه ترامپ، رئیس جمهور آمریکا در در سخنانی در ۱۲ ژوئن، هشدار داد که در صورت عدم توافق، حمله هوایی به تأسیسات هستهای ایران محتمل خواهد بود.
سرانجام رژیم اسرائیل اواخر ژوئن را به تاریخ آغاز حمله نظامی به ایران تبدیل کرد. تهاجمی که ۱۲ روز به طول انجامید و با دخالت مستقیم نظامی ایالات متحده در ادامه همراه شد. در شرایطی که این حملات به تعبیر ایران شلیکی به دیپلماسی بود که مذاکرات را به تعلیق برد، اما ترامپ از این حمله هم با عنوان «فرصتی برای مذاکرات» یاد کرد و البته برای فشار بیشتر بر تهران موج جدیدی از تحریمها را بر قریب به صد نهاد و فرد ایرانی تحمیل کرد.
در نهایت جنگ اسرائیل علیه ایران با پیام رسانی ویتکاف به عراقچی و توافقی میان این دو متوقف شد، اما رئیس جمهور آمریکا تلاش کرد آنچه به ظن او تضعیف تهران در نتیجه این تحولات بود را به زمینهای برای تحقق زیاده خواهی از تهران تبدیل کند.
بر اساس گزارشهای رسانهای موجود، اندکی پس از توقف جنگ اسرائیل علیه ایران، ویتکاف از طریق قطر مذاکرات را از سر گرفت و پیشنهاد رفع تحریمهای محدود در ازای توقف غنیسازی در ایران را داد.
نماینده ویژه رئیس جمهور امریکا در چند اظهار نظر دیگر تاکید کرد که واشنگتن میخواهد توافق بلندمدت دیگری را جایگزین برجام کند. در همین حوالی زمانی بود که تیم ترامپ همزمان با طرح این ادعا که تاسیسات هستهای ایران در نتیجه حملات نظامی کاملا تخریب شده خواهان تعیین تکلیف و البته تحویل فوری مواد غنی شده ایران شد.
ترامپ در ۸ ژوئیه در سخنانی گفت: دوست داریم تحریمها را برداریم، اما جنگ با ایران باید تمام شود.
هرچند جنگ نظامی علیه ایران متوقف شده بود، اما سیاست رئیس جمهور امریکا مبنی بر بنزین ریختن بیشتر بر آتش جنگ اقتصادی ادامه داشت و در ۳۰ ژوئیه، وزارت خزانهداری، بزرگترین بسته تحریمها از ۲۰۱۸ را با هدفگیری صادرات نفت ایران اعمال کرد.
جدال نافرجام تهران برای توقف اسنپبک با طرح یکجانبه واشنگتن
در میان تلاش برخی واسطههای عربی به منظور از سرگیری مذاکرات عراقچی و ویتکاف و رایزنی ایران و آژانس بین المللی انرژی اتمی برای رسیدن به نقشه راه جدید برای همکاری، ایالات متحده اهرم بازگرداندن تحریمهای شورای امنیت علیه ایران را هم از طریق تروئیکای اروپایی فعال کرد.
ایران به منظور جلوگیری از بازگشت تحریمهای شورای امنیت مسیر پیام رسانی به امریکا را پیگیری کرد. در این مسیر پیام رسانی با واسطه و بی واسطه عراقچی با ویتکاف و مذاکرات تهران با تروئیکای اروپایی برای رسیدن به یک نقشه راه مطلوب به منظور فرصت دادن به دیپلماسی ادامه داشت. رد و بدل طرحهای متفاوت میان ایران و آمریکا از اواسط سپتامبر به شکل جدیتر دنبال شد.
وزیر خارجه ایران میگوید طرحهای داده شده از سوی تهران متمرکز بر چند واقعیت بودند: ضرورت رسیدن به راهکار برد – برد برای همه طرف ها، توجه به تغییر واقعیت میدانی برنامه هستهای ایران پس از تجاوز نظامی امریکا و اسرائیل، در نظر داشت تجربه شکست خورده برجام و عدم وفای به عهد طرفهای غربی علیرغم پایبندی ایران به تعهداتش تا پیش از خروج امریکا از این توافق و مرحله به مرحله پیش بردن تعهدات دو طرف در میدان اجرا.
در این میان ایران به منظور جلوگیری از تشدید تنش در پرونده هستهای با پیشنهادهای داده شده از سوی واسطهها برای دیدار مستقیم با استیو ویتکاف در قالب یک جلسه چند جانبه با حضور تروئیکای اروپایی و نماینده اتحادیه اروپا موافقت کرد.
در آنسوی میدان، اما پیشنهادهای طرف امریکایی هر روز جنبه یکجانبه تری به خود گرفت به گونهای که حتی توافق میان وزرای خارجه ایران با فرانسه هم مورد تایید واشنگتن قرار نگرفت.
بر اساس گزارشی که رسانه امواج مدیا به نقل از منابع ایرانی منتشر کرده آخرین طرح ارائه شده از سوی استیو ویتکاف پیشنهاد تاخیر ۳ ماهه، سپس ۹ ماهه، و سرانجام ۱ ساله در بازگرداندن تحریمهای شورای امنیت علیه ایران را داده و البته نقطه عجیب ماجرا این است که واشنگتن در ازای صرفا به تعویق انداختن استفاده از این مکانیسم، از ایران خواسته هم تن به غنی سازی صفر و هم تمام مواد اورانیوم غنی شده خود را تحویل بدهد.
چرا رئیس جمهور ایران گفت «نه»
مسعود پزشکیان در مدت زمان حضور در نیویورک در گفتوگو با رسانههای منطقهای و بین المللی با تشریح رویکرد تهاجمی و تنش آفرینی واشنگتن در قبال تهران این شروط و مطالبههای امریکا را با عناوینی، چون زیادهخواهی، قانون زور یا تسلیمخواهی توصیف کرد. با نگاهی به سخنان مسعود پزشکیان در رد آخرین پیشنهاد آمریکا میتوان دلایل زیر را برای این رویکرد تهران برشمرد:
ایران اصلیترین زیاده خواهی امریکا را در طرح مطالبه تحویل دارایی ایران در مذاکرات بدون دریافت تضمین توافق نهایی میداند. در این سناریو ایران باید ذخایر مواد خود را تحویل دهد بدون اطمینان از رفع دائمی تحریمها یا ادامه گفتوگو.
پزشکیان در این خصوص میگوید: «چرا باید اورانیوم غنیشده خود را به آنها بدهیم؟ به چه دلیلی؟ اگر قرار است گفتوگویی صورت گیرد، باید درباره کل موضوع باشد، نه اینکه ما دارایی خود را واگذار کنیم و بعد منتظر بمانیم.»
نوع مواجهه واشنگتن با تهران در قریب به یک سال گذشته هرچند ظاهر گفتوگو محور داشته، اما عملا تهران را در منگنه پذیرش شروط مدنظر یا مواجهه با تشدید تنش و فشار بیشتر قرار داده است.
مسعود پزشکیان در این خصوص میگوید: آنها در واقع میخواهند بگویند، شما هر چه ما گفتیم بپذیرید. این دیگر گفتوگو نیست؛ این تسلیم است.» تهران چنین شرایطی را تحمیل شروط یکجانبه بدون مذاکره برابر میداند که بر دیوار بی اعتمادی میان ایران و آمریکا میافزاید.
طرح مسائل غیر هستهای در مذاکرات برای رسیدن به توافقی پیرامون برنامه هستهای ایران یکی دیگر از دلایل مخالفت تهران با مطالبهها و غیر سازنده خواندن رویکرد واشنگتن است.
رئیس جمهور ایران در بخشی از مصاحبههای خود در نیویورک به توسعه دامنه تحریمهای ایران به بهانه فعالیتهای هستهای کشور اشاره کرده و میگوید: تحریمهایی که آمریکا تاکنون علیه ما اعمال کرده، بسیار گستردهتر و شدیدتر از این موارد بوده... تنها چیزی که آنها بهدنبال آن هستند، ایجاد یک نگاه بینالمللی و نوعی مشروعیتسازی برای اقدامات خلاف قانون خودشان است.
از نگاه تهران، واشنگتن جدا از گسترش تحریمها به حوزههای اقتصادی و بشردوستانه (مانند دارو و غذا) بدون ارتباط مستقیم این موارد با برنامه هستهای ایران معتقد است که طرف مقابل از اهرم اسنپبک هم برای مشروعیتسازی زور به کار گرفته شده علیه ایران استفاده کرده است.
صبر استراتژیک، رویکرد انتخابی تهران برای مقابله با فشار حداکثری
فعالسازی مکانیسم اسنپبک در ۲۶ سپتامبر توسط شورای امنیت با شکست قطعنامه تمدید و اعمال مجدد تحریمهای سازمان ملل تهران را به واکنش وا خواهد داشت؛ واکنشی که وزیر خارجه ایران میگوید توسط شورای عالی امنیت ملی مشخص خواهد شد.
به گمان بسیاری از کارشناسان با توجه به تشدید تنش از سوی تروئیکای اروپایی و آمریکا با فعالسازی اسنپبک، ایران احتمالا رویکردی ترکیبی از «مقاومت فعال» و «دیپلماسی گزینشی» را در پیش خواهد گرفت.
در تهران رویه واشنگتن به دیکته مطالبات و نه مذاکره و تحقق این مطالبهها به امری غیرممکن توصیف شده است. در چنین شرایطی احتمالا نخستین واکنش تهران توقف اجرای توافق قاهره با آژانس بین المللی انرژی اتمی خواهد بود که البته جزئیات آن به تصمیم شورای عالی امنیت ملی بستگی دارد.
تعلیق توافق قاهره: جنگ ۱۲ روزه و حملات اسرائیل و امریکا به تاسیسات هستهای تحت نظارت ایران و انفعال غرب و آژانس در محکومیت و درک تبعات این اقدام غیرقانونی، تهران را به این نتیجه رسانده که همکاری حداکثری با آژانس هم نمیتواند مانع از برخورد سیاسی کشورها با برنامه هستهای این کشور شود. در شرایطی که برخی از امکان خروج ایران از انپیتی سخن میگویند، اما مجموع اظهارنظرهای مقامهای تصمیم گیرنده در خصوص واکنش ایران، این گزینه را فعلا نامحتمل میداند.
رد مذاکره مستقیم با آمریکا و تمرکز بر کانالهای غیرمستقیم: در شرایطی که مارکو روبیو، وزیر خارجه ایالات متحده با طرح این ادعا که باب دیپلماسی باز است تنها راه را مذاکره مستقیم ایران و آمریکا میداند، اما مخالفت واشنگتن با حضور در جلسه چندجانبه با ایران در نیویورک عملا مسیر تحقق چنین امری را هم مسدود کرد.
تهران در شرایط فعلی مذاکرات مستقیم با دولت ترامپ را بیفایده و نتیجه را از پیش تعیینشده به دلیل اصرار بر تعطیلی کامل غنیسازی در داخل میداند. حمایت و همراهی با اقدام نظامی اسرائیل در جنگ، نادیده گرفتن تلاش تهران برای بازگرداندن قطار دیپلماسی به ریل با توافق قاهره و رد پیشنهادهای ایران در نیویورک و خودداری از ارائه تضمینی معتبر برای عدم تکرار حمله در صورت آغاز مذاکرات همه و همه به نشانههایی برای تشدید بدبینی و بی اعتمادی تهران به واشنگتن تبدیل شده است.
در شرایط فعلی میتوان گفت که احتمالا واسطه هایی، چون قطر و مصر برای کنترل تنش نقش پویاتری بر عهده خواهند داشت.
تقویت اقتصاد مقاومتی و روابط با قدرتهای غیرغربی: قطعنامههای پیشین شورای امنیت علیه ایران بدون اجماع در این شورا بازگشتند و هرچند که با بیانیه سازمان ملل به کشورها در خصوص ضرورت اعمال این قطعنامه ها، اجرای آنها آغاز شده، اما این عدم اجماع تا حدودی فضا را برای برخی مانورها باز میگذارد. در این میان ایران احتمالا از چین و روسیه انتظارهای بیشتری خواهد داشت. بسیاری از کارشناسان معتقدند که اقتصاد ایران در کوتاه مدت به دلیل تجربه تحریم و البته تعریف کانالهایی برای دور زدن آن از بازگشت تحریمهای شورای امنیت آسیب آنچنانی نخواه دید.
آمادگی برای سناریوهای تندتر از جمله گزینه نظامی: در چند روز اخیر و همزمان با برخی تحرکات نظامی در منطقه و طرح اظهار نظرهایی از سوی مقامهای سیاسی سایر کشورها، چون «سرگئی لاوروف» وزیر خارجه روسیه مبنی بر امکان از سرگیری جنگ، تهران اعلام کرده که برای چنین سناریویی آمادگی کامل دارد.
مجموع اظهار نظرهای صورت گرفته درباره واکنشهای تهران به سیاست فشار حداکثری اروپا و آمریکا نشان میدهد که تهران فعلا راه چاره را در اتخاذ رویکرد «صبر استراتژیک» تا تغییر روش از سوی غرب و یا تغییر زمین بازی در نتیجه برخی تحولات میبیند. طبیعتا ریسک این رویکرد با توجه به بهانهجوییهای رژیم اسرائیل و تلاش بیوقفه واشنگتن برای تطمیع تلآویو، اندک نخواهد بود، اما تهران بازی در زمین مطالبههای حداکثری تیم ترامپ را هم بیپایان و هم بیاثر در تامین منافع ملی خود میداند.
موفقیت رویکرد «صبر استراتژیک» در مرحله نخست به انجام برخی اصلاحات اقتصادی در داخل و تقویت وحدت و انسجام داخلی و در مرحله بعد به حمایت متحدان غیرغربی بخصوص در حوزه اقتصادی و تجاری بستگی خواهد داشت.