آیندهای که نه برای بانیاش خیر داشت و نه برای مردم!

بانکی که روزی با شعار «آینده روشن است» از هر بیلبوردی لبخند میزد، حالا خودش در تاریکترین ایستگاه به پایان رسیده؛ مهر انحلال بر پیشانیاش خورد و قرار است با بانک ملی ادغام شود. این داستان تلخ سقوط یکی از بزرگترین بانکهای خصوصی ایران است؛ بانکی که در سال ۱۳۸۸ با امضای مردی به نام علی انصاری متولد شد.
به گزارش روز نو انصاری، متولد دیماه تهران، در ۴۷ سالگی بانک «تات» را تأسیس کرد؛ بانکی که خیلی زود درگیر حواشی شد و بعد از ادغام با مؤسسات «صالحین» و «آتی»، به شکل تازهای با نام «بانک آینده» سر برآورد.
قرار بود این ادغام فصل تازهای در نظام مالی کشور باشد و نمونهای از مدیریت خصوصی موفق. اما امروز همان ساختار به سندی از شکست تبدیل شده است.
در آن سالها انصاری در پنجاهسالگی افتتاح بانک آینده را جشن گرفت؛ در حالی که در ذهنش رؤیای ساخت ایرانمال، غول سیمانی چند دههزار میلیاردی در غرب تهران را میپروراند. پروژهای بزرگ که قرار بود نماد توسعه و جذب برندهای جهانی باشد.
ایدهتان قشنگ بود، اما با پول مردم نه!
اما سؤال بزرگ اینجاست: با کدام پول؟ پول خودتان یا پول مردمی که زیر بار تورم نفسشان به شماره افتاد؟
ایده ساخت مرکز بزرگ اشتغال، گردشگری و خرید در کشور، جذاب و حتی لازم بود؛ اما چرا برای رسیدن به این هدف، سراغ تأسیس بانک رفتید؟
چرا بانکی ساختید که حالا همان بانک، به بزرگترین بدهکار بانک مرکزی تبدیل شده است؟
بانک آینده قرار بود «آیندهساز» باشد، نه «آیندهسوز»؛ قرار بود سرمایه مردم را به رونق اقتصاد ببرد، نه به باتلاق چاپ پول و تورم.
بر پایه گزارشهای رسمی، بانک آینده در سالهای اخیر بیش از ۳۱۳ هزار میلیارد تومان اضافهبرداشت از بانک مرکزی داشته و بدهی کلانش از ۵۰۰ همت گذشته است؛ عددی هشداردهنده که در عمل پول مردم را به سوخت تورم افسارگسیخته تبدیل کرد.
در واقع، منابعی که باید چرخ تولید را بچرخانند، فقط چرخ نقدینگی را بیمهار کردند.
وجدان شما آسوده است؟ مردم چطور؟
آقای انصاری، شما حالا بعد از فروپاشی نهادی که خودتان ساختید، با یک دلنوشته احساسی از «رنجها، خوندلها و شبزندهداریهایتان» میگویید و تأکید دارید وجدانتان آسوده است.
اما وجدان مردم چطور؟
کارگران، بازنشستگان، سپردهگذاران، آنهایی که ریالبهریال پساندازشان را به بانک آینده سپردند و حالا نتیجهاش را در گرانی نان و اجاره و دارو میبینند.
شما خوندل خوردید تا بانک آینده بزرگ شود؛ ولی مردم هم خوندل خوردند تا تورم از همین بانکها زبانه نکشد.
پولی که از بانک مرکزی برداشت کردید، همان سیصد و سیزده هزار میلیارد تومان که صرفا یک عدد روی کاغذ نیست، یعنی همان پولی که ارزش ریال توی جیب میلیونها ایرانی را بلعید.
بله، پروژهای ساختید که میماند، اما اعتماد مردم به بانکها را بردید.
وقتی بانک به وعده سودهای غیرقانونی و برداشتهای بیضمانت تبدیل شود، دیگر بانک نیست؛ کارخانه چاپ تورم است.
حالا بانک آینده رفت؛ با بدهی ابرنجومی و تابلویی که جایگزینش بانک ملی شد. رئیس کل بانک مرکزی شاید روی کاغذ فاتح یک ناترازی بزرگ باشد، اما واقعیت این است که هزینه این «پیروزی» را مردم میپردازند؛ همانهایی که باید بار چاپ پول و بیاعتمادی عمومی را به دوش بکشند.
اما شما بگویید، آقای انصاری؛ حالا که همه چیز تمام شده، آیا هنوز باور دارید «آینده روشن است»؟ روشن برای چه کسی؟ برای ایرانمال یا مردمی که قدرت خریدشان به دنبال پولهای پرقدرت و تزرق شده بانک مرکزی، آب رفته است؟ یا هیچکدام!
کاش در کنار سوالات بالا، این سوال را هم صادقانه پاسخ دهید:
اگر به سال ۱۳۸۸ برگردید، باز هم بانکی میزنید تا مال بسازید؟
یا این بار مسیر رؤیاهایتان را از جیب مردم جدا میکنید تا هم وجدان شما آسوده باشد و هم مردم؟