به روز شده در: ۱۸ مرداد ۱۴۰۴ - ۱۳:۵۲
کد خبر: ۷۰۶۷۰۳
تاریخ انتشار: ۰۹:۲۰ - ۱۸ مرداد ۱۴۰۴

ایران و لبنان دو کشوری که می‌توانند آینده منطقه را تغییر دهند!

روزنو :تحولات پرشتاب در غرب آسیا، پس از آتش‌بس میان حزب‌الله و اسرائیل در سپتامبر ۲۰۲۴ و به دنبال آن سقوط دولت بشار اسد در دمشق، نظم منطقه‌ای را بیش از هر زمان دیگری دستخوش تغییر کرده است. در این میان، کانون توجه تحلیلگران به وضعیت محور مقاومت و به ویژه جایگاه حزب‌الله لبنان به عنوان بازوی استراتژیک جمهوری اسلامی ایران معطوف شده است. واکاوی وضعیت کنونی جبهه مقاومت و چشم‌انداز آینده منطقه باید با تمرکز بر روابط پیچیده ایران و لبنان، نقش ایران در محور مقاومت، پیامد‌های عمیق این تحولات برای جمهوری اسلامی و با در نظر گرفتن اهداف آمریکا و اسرائیل باشد.

ایران و لبنان دو کشوری که می‌توانند آینده منطقه را تغییر دهند!

لبنان در کانون فشار

تصمیم دولت لبنان برای حرکت به سمت خلع سلاح حزب‌الله، در شرایطی که منطقه در وضعیت بی‌ثباتی فعال قرار دارد، نه تنها عجیب که بسیار معنادار است. این تصمیم، در پی فشار‌های بی‌امان ایالات متحده و اسرائیل صورت می‌گیرد که به دنبال تغییر موازنه قدرت در منطقه شامات و تضعیف نفوذ ایران هستند. هدف اصلی، تبدیل حزب‌الله به یک نیروی بی‌اثر و فاقد توان بازدارندگی، و درنهایت برچیدن محور مقاومت است که جمهوری اسلامی ایران آن را عمق استراتژیک خود در برابر تهدیدات منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای می‌داند.

به گزارش روز نو رژیم جولانی، نیز همسو با خواسته‌های سنتکام و اسرائیل، در خطوط لجستیکی حزب‌الله در خاک سوریه حاضر شده و عملیات‌های مشترک علیه مسیر‌های تسلیحاتی مقاومت را آغاز کرده است. این اقدامات، مکمل فشار‌های سیاسی و اقتصادی بر دولت لبنان است. توماس باراک، فرستاده ویژه ترامپ، با ادبیاتی تهدیدآمیز، دولت جدید سوریه را به دنبال توسعه سرزمینی و الحاق کامل لبنان به اراضی سوریه دانسته است. این اظهارات، در کنار حملات تروریستی مداوم اسرائیل علیه نیرو‌ها و منابع حزب‌الله، نشان می‌دهد که پروژه خلع سلاح حزب‌الله، تنها یک تصمیم داخلی لبنان نیست، بلکه بخشی از یک طرح بزرگتر برای محاصره و تضعیف مقاومت است.

محمدعلی مهتدی، تحلیلگر مسائل خاورمیانه، به درستی اشاره می‌کند که فشار‌های اقتصادی آمریکا بر لبنان، با کمک برخی نیرو‌های داخلی مخالف مقاومت، نقش کلیدی در این تصمیم‌گیری ایفا کرده است. وعده‌های آمریکا برای کاهش فشار‌های اقتصادی و کمک‌های نظامی به ارتش لبنان در ازای خلع سلاح حزب‌الله، در واقع طعمه‌ای برای کشاندن لبنان به سمت مسیری است که نهایتاً به بی‌دفاعی این کشور در برابر تجاوزات اسرائیل منجر خواهد شد. در صورت خلع سلاح حزب‌الله، لبنان از اولویت‌های آمریکا خارج خواهد شد و دیگر وضعیت اقتصادی آن برای آمریکایی‌ها مهم نخواهد بود. اما در طرف دیگر ماجرا این امر، به طور مستقیم بر توانایی ایران در حفظ نفوذ و حمایت از متحد استراتژیک خود در منطقه تاثیر می‌گذارد.

ایران، لبنان و پیچیدگی روابط منطقه‌ای

در این میان، مواضع رسمی جمهوری اسلامی ایران و واکنش دولت لبنان، به خوبی پیچیدگی روابط منطقه‌ای و چالش‌های ایران در حفظ عمق استراتژیک خود را آشکار می‌سازد. عراقچی، وزیر امور خارجه کشورمان، در خصوص خلع سلاح حزب‌الله، موضع حمایتی ایران را اینگونه بیان کرد: «این برای اولین بار نیست که تلاش می‌شود حزب‌الله لبنان خلع سلاح شود. تا آنجایی که می‌دانیم ضرباتی که در جنگ به حزب‌الله لبنان وارد شده ترمیم شده است. ما از هر تصمیمی که حزب‌الله بگیرد، حمایت می‌کنیم و دخالتی در این زمینه نداریم.» این اظهارات، در ظاهر نشان‌دهنده اهمیت به حاکمیت لبنان و استقلال تصمیم‌گیری حزب‌الله است، اما در باطن، حمایت قاطع ایران از بقای توان نظامی حزب‌الله را منعکس می‌کند.

اما واکنش وزیر امور خارجه لبنان، به این سخنان، نشان‌دهنده حساسیت و تلاش دولت لبنان برای حفظ استقلال ظاهری خود در برابر فشار‌های خارجی است. یوسف رجی، سخنان وزیر خارجه ایران را «مردود و محکوم و به منزله نقض حاکمیت، وحدت و ثبات لبنان و مداخله در امور داخلی و تصمیمات حاکمیتی آن» دانست. این واکنش، اگرچه ممکن است تحت فشار آمریکا و با هدف نشان دادن استقلال دولت لبنان صورت گرفته باشد، اما به هر حال، چالش ایران را در مدیریت روابط با دولت‌هایی که متحدان مقاومت در آن حضور دارند، به تصویر می‌کشد. ایران باید در عین حمایت از گروه‌های مقاومت، به گونه‌ای عمل کند که بهانه به دست مخالفان ندهد و حاکمیت ملی کشور‌ها را خدشه‌دار نکند که بخواهند به این واسطه با ایران مقابله کنند. این تعارض، یکی از مهمترین چالش‌های دیپلماتیک این روز‌های ایران در منطقه است.

محور مقاومت، به ویژه پس از تحولات اخیر، با چالش‌های حیاتی مواجه است و ایران به عنوان کانون آن، بیش از پیش تنها مانده است. ایران در نظم چندقطبی جدید منطقه، در حالی که توان بازدارندگی مستقل خود را حفظ می‌کند، باید میان نوسازی ایدئولوژیک و راهبردی مقاومت یا تعدیل اولویت‌های منطقه‌ای خود، یکی را انتخاب کند

سردار ابوالفضل مسجدی، معاون هماهنگ‌کننده نیروی قدس سپاه، تاکید کرده است که «سناریوی خلع سلاح حزب‌الله لبنان طرحی شکست‌خورده از سوی آمریکا و رژیم صهیونیستی است» و «این آرزو را به گور خواهند برد.» این موضع، نشان‌دهنده قاطعیت ایران در حمایت از توان نظامی حزب‌الله است. آیت‌الله علیرضا اعرافی، امام جمعه قم، نیز هشدار داده است که «اگر تیغ را از حزب‌الله رشید لبنان بگیرید و فریب وعده‌های غرب و ترامپ را بخورید، سرنوشت لبنان هم، چون سوریه خواهد شد.» این اظهارات، عمق نگرانی ایران از تضعیف حزب‌الله و تبعات آن برای امنیت منطقه‌ای و منافع ملی ایران را بازتاب می‌دهد. این موضع که ایران نباید در تصمیمات منطقه‌ای دخالت داشته باشد، نگاهی غرب‌زده است. اقدامات آمریکا و اسرائیل بر مبنای تنگ کردن حلقه‌ی محاصره برای ایران است و چاره‌ای باقی نمی‌گذارد جز اینکه ایران از متحدین استراتژیک خود در راستای منافع خود حمایت کند.

محور مقاومت در مرحله‌ای تاریخی

خلع سلاح حزب‌الله، تنها یک موضوع داخلی لبنان نیست، بلکه بخشی از طرح بزرگتر آمریکایی-صهیونیستی برای تضعیف جبهه مقاومت در منطقه است. این طرح، حشدالشعبی عراق را نیز هدف قرار داده است تا قدرت شیعیان در عراق تضعیف شود. در واقع آمریکا، اسرائیل و برخی کشور‌های عربی، تضعیف جوامع شیعی را دنبال می‌کنند، نه صرفاً نابودی مقاومت را. این رویکرد، به طور مستقیم منافع استراتژیک و امنیتی ایران را هدف قرار داده است.

محور مقاومت، که زمانی ائتلافی قدرتمند علیه نظم اسرائیلی-آمریکایی منطقه محسوب می‌شد، اکنون با چالش‌های حیاتی ساختاری و راهبردی روبه‌روست. بررسی‌ها نشان می‌دهد که این محور، به ویژه پس از «جنگ ۱۲ روزه ایران و اسرائیل- آمریکا»، وارد مرحله‌ای از فرسایش ساختاری شده است. حزب‌الله لبنان، با از دست دادن رهبران کلیدی و فروپاشی عمودی ساختار خود، با خلأ رهبری و کاهش حمایت منطقه‌ای مواجه است. سقوط دولت بشار اسد در سوریه نیز که عمق راهبردی این جنبش محسوب می‌شد، مسیر تنفسی آن را مسدود کرده و حزب‌الله را در وضعیت انزوا، ضعف و محدودیت جغرافیایی قرار داده است. در چنین شرایطی، ایران به عنوان کانون راهبردی این محور، بیش از پیش تنها مانده و با محدودیت‌های جدی اقتصادی، سیاسی و بین‌المللی برای حفظ و مدیریت عمق راهبردی خود مواجه است.

رحمان قهرمان‌پور، استاد روابط بین‌الملل، معتقد است که بعد از عملیات ۷ اکتبر ۲۰۲۳، توازن قوا در منطقه به ضرر محور مقاومت در حال تغییر است. اسرائیل به دنبال تغییر توازن قوای منطقه‌ای به نفع خود و آمریکا و همچنین خارج کردن مساله فلسطین از کانون گفتمان و دغدغه و هویت مشترک عربی است. تضعیف محور مقاومت به معنای از دست دادن عمق استراتژیک و افزایش آسیب‌پذیری ایران در برابر تهدیدات خارجی است. این امر می‌تواند به افزایش فشار‌ها بر ایران، از جمله تهدیدات نظامی و تلاش برای انزوای دیپلماتیک، منجر شود.

تصمیم دولت لبنان برای خلع سلاح حزب‌الله، نه یک اقدام داخلی، بلکه بخشی از راهبرد آمریکا و اسرائیل برای تضعیف «محور مقاومت» و عمق استراتژیک ایران است. فشار‌های اقتصادی و سیاسی بر لبنان با هدف بی‌اثر کردن حزب‌الله صورت می‌گیرد تا این کشور در برابر تجاوزات اسرائیل بی‌دفاع شود و نفوذ ایران در منطقه کاهش یابد

چشم‌انداز آینده و راهبرد‌های ایران

نظم امنیتی غرب آسیا از سال ۲۰۱۹ به تدریج از حالت دوقطبی «محور مقاومت در برابر محور آمریکایی-اسرائیلی-سعودی» خارج شده و به سمت چندقطبی شدن پیش رفته است. ورود بازیگرانی، چون چین «با میانجی‌گری در توافق ایران و عربستان»، افزایش نفوذ روسیه پس از جنگ اوکراین و حضور فعال بازیگرانی مانند ترکیه، قطر، امارات و عربستان، ساختار قدرت در منطقه را تغییر داده است. دیگر نه آمریکا قدرت بلامنازع است و نه ایران بازیگر مطلق در محور مقاومت.

محور مقاومت در نقطه عطف تاریخی قرار گرفته و در مقابل دو گزینه راهبردی قرار دارد. یک راه آن نوسازی ایدئولوژیک و راهبردی و تبدیل شدن از یک شبکه صرفاً نظامی و امنیتی، به یک بلوک سیاسی-اجتماعی-اقتصادی است. این گزینه نیازمند آن است که ایران بتواند گفتمان تازه‌ای متناسب با واقعیت‌های ژئوپلیتیکی و تحولات اجتماعی جدید تولید کند. دوم این خواهد که اگر نتواند خود را با مختصات جدید سازگار کند، یا صرفاً به واکنش نظامی و امنیتی بسنده شود، به تدریج در نظم امنیتی طراحی‌شده از سوی غرب و متحدان عرب آن ادغام یا حتی حذف خواهد شد. گفتمان خلع سلاح حزب‌الله در لبنان، تلاش برای مشارکت حوثی‌ها در مذاکرات و کنار کشاندن حماس از محور، نشانه‌های این روند هستند. در این مسیر، ایران نیز با فشار برای تطابق با نظم جدید از طریق توافقات اقتصادی، همکاری امنیتی با قدرت‌های منطقه‌ای، یا مهار نفوذ نیابتی‌اش مواجه خواهد شد.

با این حال، راهبرد بازدارندگی ایران از دهه ۱۳۶۰ بر پایه عمق استراتژیک و بازدارندگی از طریق تحمیل هزینه به طرف مقابل استوار بوده است. عملیات «وعده صادق ۳» در این زمینه، ایران را به اهداف خود رساند و نشان داد که بازدارندگی مستقیم نه‌فقط ابزار، بلکه ساختار تصمیم‌سازی بازدارنده ایران را نیز تغییر داده است. این تحول، ایران را به بازیگری تبدیل می‌کند که بازدارندگی‌اش تابعی از ائتلاف‌ها نیست، بلکه مبتنی بر قدرت سخت مستقل و ساختار فرماندهی خوداتکا است. این به معنای آن است که حتی در صورت تضعیف نسبی محور مقاومت، ایران همچنان از توانایی بازدارندگی مستقیم برخوردار است.

تکیه بر قدرت داخلی

سرنوشت لبنان و آینده محور مقاومت، به طور مستقیم با منافع ملی و امنیت جمهوری اسلامی ایران گره خورده است. تضعیف حزب‌الله، به مثابه از دست دادن یک بازوی قدرتمند و عمق استراتژیک برای ایران است که می‌تواند تبعات امنیتی و ژئوپلیتیکی جدی برای کشورمان در پی داشته باشد. ایران در این میان نقش کانونی دارد؛ یا می‌تواند به موتور بازسازی راهبردی مقاومت بدل شود و با بازتعریف استراتژی‌های خود، از صرفاً واکنش‌گرایی به یک بازیگر فعال در نظم‌سازی منطقه‌ای تبدیل شود، یا در برابر فشار‌های نظم جدید، اولویت‌های منطقه‌ای خود را تعدیل کرده و به بازیگری محافظه‌کارتر تبدیل شود.

جمهوری اسلامی با تکیه بر قدرت داخلی و تجربه مقاومت، باید برای هر سناریوی احتمالی آمادگی کامل داشته باشد. این آمادگی شامل تقویت توان بازدارندگی مستقیم، مدیریت هوشمندانه روابط با دولت‌های منطقه، و تلاش برای ایجاد یک گفتمان جدید برای محور مقاومت است که فراتر از صرفاً ابعاد نظامی باشد و ابعاد سیاسی، اقتصادی و فرهنگی را نیز در بر گیرد. تنها با چنین رویکردی است که ایران می‌تواند در برابر توطئه‌های دشمنان ایستادگی کرده و منافع ملی خود را در این منطقه پرآشوب حفظ کند.

تصویر روز
خبر های روز